ثمود در قرآنثمود، قوم صالح علیهالسّلام که در پی تکذیب و کشتن ناقه او با عذاب زلزله و صاعقه نابود شدند. فهرست مندرجات۲ - بررسی وجه تسمیه ۳ - تعداد واژه ثمود در قرآن ۴ - زمینههای یادکرد ثمود در قرآن ۴.۱ - خداشناسی ۴.۱.۱ - وحدت اساس و محتوای دعوت توحیدی و سیر تاریخی آن ۴.۱.۲ - واکنش انسان نسبت به دعوت توحیدی در طول تاریخ ۴.۱.۳ - توحید در ربوبیت ۴.۱.۴ - شکست ناپذیری و بی نیازی خدا ۴.۱.۵ - حکمتِ ندادنِ معجزات پیشنهادی ۴.۱.۶ - آزمودن ایمان انسانها ۴.۲ - راهنماشناسی ۴.۲.۱ - تکذیب انبیا، شیوه رایج تبهکاران ۴.۲.۲ - خود برتربینی، ریشه تکذیب انبیا ۴.۲.۳ - اراده الهی مبنی بر ارادی بودن ایمان ۴.۲.۴ - دشمنی تبهکاران با انبیا، از سنن الهی ۴.۲.۵ - تکذیب انبیا از سوی اقوام گذشته ۴.۳ - معاد ۴.۴ - روش شناسی تبلیغ ۴.۴.۱ - هشدار درباره دسیسه قتل پیامبران و شکنجه مؤمنان ۴.۴.۲ - هشدار درباره پیامد ایمان نیاوردن ۴.۴.۳ - هشدار درباره تکذیب آیات خدا ۴.۴.۴ - هشدار درباره پیامد سرکشی و فسادانگیزی ۴.۴.۵ - هشدار درباره باور نکردن وعدههای الهی ۵ - تاریخ و فرهنگ ثمود ۶ - زمان زندگی ثمود ۷ - زیستگاه ثمود ۸ - فرهنگ ثمود ۸.۱ - خداباوری ۸.۲ - انسان شناسی ۸.۳ - معاد باوری ۸.۴ - اعتقاد به بدشگونی ۹ - برخورد ثمود با صالح علیهالسّلام ۹.۱ - سرزنش کردن ۹.۲ - نسبتهای ناروا ۹.۳ - احتجاج ۹.۴ - درخواست معجزه ۹.۵ - ایمان اقلیت و کفر اکثریت ۹.۶ - کشتن شتر صالح علیهالسّلام ۹.۷ - تکذیب وعده عذاب ۹.۸ - دسیسه کشتن صالح علیهالسّلام ۹.۸.۱ - پیدایش دشمنی و دودستگی در کشتن صالح ۹.۸.۲ - چگونگی اجرای توطئه و نابودی مهاجمان ۱۰ - فرجام ثمود ۱۰.۱ - ندامت کافران ۱۰.۲ - عذاب کافران ۱۰.۲.۱ - قول به یک نوع بودن عذاب ۱۰.۲.۲ - بسیار شدید بودن عذاب ثمود ۱۰.۲.۳ - استیصال بودن عذاب ۱۰.۲.۴ - ناچیز بودن قدرت ثمود در برابر عذاب ۱۰.۳ - نجات مؤمنان ۱۱ - فهرست منابع ۱۲ - پانویس ۱۳ - منبع ۱ - معنای لغویمعنای لغوی و نیز عربی یا دخیل بودن واژه ثمود مورد اتفاق نیست. ابوحاتم (م. ۳۲۷ ق.) آن را دخیل (غیر عربی) و کسانی چون سَجستانی (م. ۳۳۰ ق.) و نَحّاس (م. ۳۳۸ ق.) با رد این دیدگاه، آن را عربی، صفت مشبهه بر وزن فَعول و از ریشه «ث ـ م ـ د» دانستهاند. [۲]
تفسیر قرطبی، ج۷، ص۱۵۲.
آلوسی عربی بودن آن را دیدگاه غالب خوانده است. [۴]
روح المعانی، ج۱۹، ص۱۱۲.
فرهنگ نویسان عربی در این باره سخنی به صراحت نگفتهاند؛ اما آوردن واژه ثمود ذیل ریشه یاد شده ـ هر چند بدون اشاره به ارتباط معنایی آن دو ـ میتواند دلیل عربی بودن ثمود از دیدگاه آنان باشد. آنها ذیل ماده مزبور فقط گزارشی از واژگان و کاربردهایی چون ثَمَدْ (= آب اندکِ بی مایه که در پی بارندگی جمع میشود)؛ ثَمَدَالماء (: آب اندک شد)؛ ثَمَدَ (: سرمه کشید) و اثْمِد (:سرمه، سنگ سرمه) آوردهاند. [۵]
العین، ص۲۰.
[۷]
تاج العروس، ج۴، ص۳۷۵، «ثمد».
۲ - بررسی وجه تسمیهبر اساس این معانی برخی مفسّران [۸]
التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۱۶۱.
و پژوهشگران [۹]
دایرة المعارف تشیع، ج۵، ص۲۳۳.
با پذیرش دیدگاه ابوعمرو بن علاء (م. ۱۵۴ه.) [۱۰]
التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۱۶۱.
[۱۱]
زادالمسیر، ج۳، ص۱۵۲.
تلاش کردهاند میان معنای لغوی و اوضاع جغرافیایی زیستگاه ثمود از یک سو و سبب نامگذاری آنها به این نام از سوی دیگر پیوند دهند. بر اساس دیدگاه ابوعمرو که وجود کم آبی و گاه صخرههای سنگی سیاه و سرمهای در سرزمین ثمود سبب این نامگذاری تلقی شده، ثمود به معنای مردمانی است که در چنین سرزمینی میزیستهاند. راغب اصفهانی، سنگهای پیرامون این سرزمین را سبب نامگذاری ثمود به اصحاب الحجر میداند. [۱۲]
مفردات، ص۲۲۰ «حجر».
[۱۳]
روح المعانی، ج۱۴، ص۷۶.
در مقابل، شماری از مفسران پیوند معنایی میان ثمود و کم آب بودن سرزمین آنان را برنمی تابند، [۱۴]
الکشاف، ج۲، ص۸۹.
چنان که وجود باغها، چشمه ساران و نخلستانهای انبوه در آن سرزمین و حاصلخیز بودن آن هم با کم آب بودن آنجا [۱۸]
نمونه، ج۱۵، ص۳۰۵.
و پیوند یاد شده سازگار نیست.از سوی دیگر فقدان گزارش درباره معنای لغوی ثمود و به کارنرفتن آن جز به صورت نام یک قوم، دخیل بودن آن را محتمل میسازد، [۱۹]
لسان العرب، ج۲، ص۱۲۵ - ۱۲۶.
[۲۰]
الصحاح، ج۲، ص۴۵۱.
[۲۱]
تاج العروس، ج۴، ص۳۷۵، «ثمد».
چنان که اغلب، بدون اشاره به ریشه و عربی یا دخیل بودن ثمود، آن را نام یکی از نوادگان نوح یعنی ثمود بن کاثر (عاثر، عابد) بن ارم بن سام بن نوح ونیای بزرگ قوم ثمود دانستهاند و سرانجام به سبب این چالشها، گروهی از واژه پژوهان قرآنی هر دو دیدگاه مزبور را به دیده تردید نگریستهاند. [۲۵]
مفردات، ص۱۷۶، «ثمد».
۳ - تعداد واژه ثمود در قرآنواژه ثمود ۲۶ بار در قرآن آمده است. دوبار نیز با عنوان «قوم صالح» و «اصحاب الحجر» از آنان یاد شده است. به اعتقاد شماری از مفسران، عنوان «پیشینیان» (الاولین) در برخی آیات به قوم ثمود نیز اشاره دارد. [۳۴]
جامع البیان، ج۱۷، ص۶.
البته یادکرد ثمود به عنوان یکی از مصادیق اقوام نخستین، از سیاق آیه ۵۹ اسراء به روشنی دریافت میشود. این معنا مؤید روایی نیز دارد؛ بر اساس روایتی از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم کشنده ناقه صالح علیه السلام؛ «اشقی الاولین» یعنی شقیترین فرد پیشینیان خوانده شده است. این روایت ذیل آیه ۱۲ شمس مورد توجه مفسران قرار گرفته است. [۴۳]
الکشاف، ج۲، ص۹۰.
۴ - زمینههای یادکرد ثمود در قرآنیادکرد مکرر نام، سرگذشت و عذاب قوم ثمود صرفا برای تکرار و تنوع بیانی نیست، بلکه قرآن کریم متناسب با اهداف هدایتی و شیوههای تبلیغی و تربیتی خود با رویکردهای گوناگون و در حوزههای مختلف معرفتی به آن پرداخته است. خداشناسی، راهنماشناسی، فرجام شناسی، انسان شناسی و روش شناسی تبلیغ حوزههای عمدهای هستند که از سرگذشت و نام ثمود برای بیان آموزهها و مفاهیم مربوط به آنها استفاده شده است: ۴.۱ - خداشناسیدر این حوزه از سرگذشت ثمود برای بیان مواردی چون واحد بودن اساس و محتوای دعوت توحیدی و سیر تاریخی آن، توحید ربوبی و برخی صفات خداوند استفاده شده است. ۴.۱.۱ - وحدت اساس و محتوای دعوت توحیدی و سیر تاریخی آنآیات آغازین سوره هود، آموزههای قرآن را دارای حقیقت و پیام واحدی میخواند که در قالب ۶ آموزه اصلی خلاصه شده و آیات دیگر به نوعی شرح و بسط آن هایند؛ دعوت به یگانه پرستی به عنوان اصلی و اساسیترین آموزه و در پی آن دعوت به استغفار از گناه، توبه و بازگشت به درگاه الهی، وعده عذاب کافران، نجات و پاداش مؤمنان و سرانجام، بازگشت نهایی همگان به سوی خدا پیامهای اصلی قرآناند. در آیات بعد با گزارش بخشهایی مهم از تاریخ انبیا و اقوام گذشتهای مانند صالح علیهالسّلام و ثمود، افزون بر ترسیم پیوستگی و سیر تاریخی دعوت به توحید و وحدت محتوایی آن در دورههای گوناگون، نمونههایی متفاوت از شرح و بسط آموزههای شش گانه مزبور و تصویر عینی و تاریخی آن ارائه شدهاند، بر این اساس در آیات مربوط به ثمود، با اشاره به بخشهای اصلی سرگذشت آنها، آغاز و انجام آن به شکل کلی، گزارش شده است. در آغاز، بعثت حضرت صالح علیهالسّلام و درونمایه اصلی دعوت او (یگانه پرستی، استغفار، توبه)؛ واکنش ابتدایی ثمود به دعوی رسالت وی و پاسخ آن حضرت گزارش شده است. در ادامه، ارائه ناقه به عنوان آیت نبوت از سوی صالح علیه السلام؛ هشدار درباره آسیب رسانی به آن و گرفتار شدن به عذاب الهی، پی کردن شتر، هلاکت کافران قوم و نجات صالح علیهالسّلام و پیروانش روایت شدهاند: «و اِلی ثَمودَ اَخاهُم صــلِحـًا قالَ یـقَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم مِن اِلـهٍ غَیرُهُ...». این آیات بیشتر به گزارش مراحل آغازین دعوت حضرت صالح علیهالسّلام میپردازند. ۴.۱.۲ - واکنش انسان نسبت به دعوت توحیدی در طول تاریخدر سوره اعراف پس از گزارش آفرینش انسان و اشاره به زمینههای دشمنی شیطان با وی و سوگند او مبنی بر گمراه سازی آدمیان، از هدایت الهی و دعوت انسان به یگانه پرستی و نافرمانی از شیطان سخن گفته شده است. در ادامه با روایت رانده شدن آدم و حوا از بهشت در پی فریب شیطان و سرگذشت بسیاری از پیامبران و اقوام گذشته، چگونگی برخورد انسان با دعوت الهی یاد شده در دورههای مختلف تاریخی، ایمان اقلیت و انکار اکثریت و پیامد رفتار هر یک از دو گروه در دنیا و آخرت ترسیم شدهاند، بر این اساس، در آیات مربوط به ثمود پس از گزارش دعوت آنان به خداپرستی، رویارویی اشراف خود برتربین و کافر قوم با مؤمنان مستضعف، گفت و گوی آنان بر سر رسالت حضرت صالح علیه السلام؛ تاکید مؤمنان بر ایمان خویش به آن، اظهار کفر کافران و نابودی آنها در پی کشتن شتر و سرکشی پس از آن روایت شدهاند. در این آیات که ظاهرا اغلب آنها مربوط به دوره میانی دعوت حضرت صالح علیه السلاماند، پیدایش دودستگی میان قوم ثمود در پی ایمان گروهی از آنان و درگیری آنها با یکدیگر برجسته تر شده است. ۴.۱.۳ - توحید در ربوبیتبیان توحید در ربوبیت و پاسخ به پنداری ناروا در این باره زمینه دیگری برای یادکرد ثمود است. ظاهر آیات و گزارشهای تفسیری نشان میدهند که یکی از مسلمانان در راه خدا انفاق میکرد. برخی ضمن سرزنش و ترساندن وی از تمام شدن دارایی و دچار شدنش به فقر، گفتند که در صورت خودداری از انفاق، گناه وی را به گردن میگیرند. قرآن چنین پنداری را نادرست خوانده و در بیان توحید ربوبی، تدبیر همه امور آفریدگان از جمله فقر و بی نیازی افراد و عذاب و هلاکت اقوام گوناگونی مانند عاد و ثمود را به خداوند نسبت میدهد. در اینجا بدون اشاره به جزئیات داستان، فقط هلاکت همه کافران ثمود به خداوند نسبت داده شده است: «واَنَّهُ اَهلَکَ عادًا اَلاولی• وثَمودًا فَما اَبقی». ۴.۱.۴ - شکست ناپذیری و بی نیازی خداوصف شکست ناپذیری و بی نیازی مطلق خداوند، زمینه دیگری برای یادکرد اقوامی مانند ثمود است. حضرت موسی علیهالسّلام با بی نیاز خواندن خدا از ایمان همه ساکنان روی زمین، و اشاره به سرگذشت اقوامی مانند ثمود، به بنی اسرائیل هشدار میدهد که در صورت کفر ورزیدن، خداوند آنان را نیز نابود کرده، اقوام دیگری را جایگزین آنان میکند. در این آیات بدون پرداختن به شرح جداگانه، به محورهای مشترک دعوت، استدلال و پاسخ پیامبران و برخوردهای یکسان اقوام کافر با آنان و فرجام همانند آنها اشاره شده است: «و قالَ موسی اِن تَکفُروا اَنتُم ومَن فِی الاَرضِ جَمیعـًا فَاِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ حَمید• اَلَم یَاتِکُم نَبَؤُا الَّذینَ مِن قَبلِکُم قَومِ نوحٍ وعادٍ وثَمودَ والَّذینَ مِن بَعدِهِم...». ۴.۱.۵ - حکمتِ ندادنِ معجزات پیشنهادیمشرکان قریش میگفتند: چنان که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم معجزات درخواستی آنان مانند جاری ساختن چشمه را بیاورد، ایمان میآورند. خداوند این درخواست را نپذیرفته، در بیان سبب آن از اقوام پیشین و به طور مشخص قوم ثمود یاد میکند که به رغم دیدن معجزات درخواستی، آنها را تکذیب و در پی آن با عذاب استیصال نابود شدند و از آنجا که معجزات برای بیم دادن مردم است و خداوند نمیخواهد قریش را نابود سازد، معجزات درخواستی آنان را نمیدهد. در اینجا فقط از دادن ماده شتر به ثمود، وصف آن به عنوان آیتی روشن و ستم ثمود به خویشتن در پی تکذیب آن یاد شده است: «و ما مَنَعَنا اَن نُرسِلَ بِالایـتِ اِلاّ اَن کَذَّبَ بِها الاَوَّلونَ وءاتَینا ثَمودَ النّاقَةَ مُبصِرَةً فَظَـلَموا بِها...». ۴.۱.۶ - آزمودن ایمان انسانهادر سوره عنکبوت با اشاره به تلاش مشرکان مکه برای جلوگیری از ایمان و نیز ارتداد برخی از مسلمانان، ابراز زبانی ایمان به خدا در تحقق آن را ناکافی دانسته و از سنت دیرین خداوند مبنی بر آزمایش عملی ایمان افراد با سختیهای این راه برای آشکار کردن میزان صداقت آنان سخن گفته شده است. در ادامه با اشاره به سرگذشت شماری از اقوام گذشته مانند ثمود، پیشینه این آزمون و کارنامه گذشتگان در این باره ترسیم میشوند. بر این اساس برخی اقوام همگی در آزمون الهی مردود و هلاک و برخی دیگر دو گروه شدند: دستهای سربلند از آزمون بیرون آمده، نجات یافتند و دسته دیگر مردود و هلاک گشتند: «... وعادًا وثَمودَا وقَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَسـکِنِهِم وزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطـنُ اَعمــلَهُم فَصَدَّهُم عَنِ السَّبیلِ وکانوا مُستَبصِرین». پرداختن به نقش شیطان در جلوگیری از ایمان ثمود و زیبا جلوه دادن کارهای زشت در نظر آنها میتواند اشاره به موانع پیش رو و زمینه آزمون الهی آنان باشد. ۴.۲ - راهنماشناسیگزارش شیوههای مختلف مشرکان در تکذیب پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و دلداری دادن به آن حضرت با اشاره به تکذیب همه پیامبران گذشته از سوی کافران قوم، رویکرد اصلی شماری دیگر از آیات مربوط است. یادکرد ثمود با این رویکرد که در موقعیتها، زمانها و با چند و چونی متفاوت صورت گرفته است، در مباحث مربوط به نبوت جای میگیرد: ۴.۲.۱ - تکذیب انبیا، شیوه رایج تبهکاراندر سوره حجر پس از گزارش استهزای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله؛ نسبت جنون به وی و درخواست آوردن فرشتگان به عنوان گواه صدق رسالت، برای دلداری دادن به آن حضرت، به استهزای پیامبران پیشین به عنوان شیوه رایج تبهکاران و برخی مصادیق تاریخی آن اشاره و انذار و تبشیر میشود. در این سوره از ثمود با عنوان، «اَصحابُ الحِجر»؛ رویگردانی آنان از معجزه الهی، خانه سازی آنان در دل کوهها برای مصون ماندن از خطرهای گوناگون، ناکارآمدی کامل این خانهها و نابودی ثمود با یک خروش آسمانی یاد شده است: «و لَقَد کَذَّبَ اَصحـبُ الحِجرِ المُرسَلین». ۴.۲.۲ - خود برتربینی، ریشه تکذیب انبیانسبت جادوگری و دروغگویی به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از سوی مشرکان، ابراز شگفتی آنان از دعوت به یگانه پرستی و نفی چندگانه پرستی، بی سابقه خواندن چنین دعوتی و توصیه یکدیگر به مقاومت سرسختانه بر سر آیین شرک آلود، سبب دیگری برای ناراحتی و اندوه آن حضرت بود. خداوند برای دلداری پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ریشه این برخوردها را نه کوتاهی قرآن در بیان معارف بلکه خودبرتربینی دشمنان میخواند و اینکه اگر آنان نیز همانند اقوام گذشته عذاب الهی را ببینند به حقانیت قرآن اعتراف میکنند. در ادامه، مشرکان به گروههای تشکل یافته پیشین همانند شدهاند که در پی دشمنی با پیامبران خویش نابود شدند. اینان نیز تنها با یک خروش آسمانی نابود میشوند: «... کَذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نوحٍ وعادٌ وفِرعَونُ ذوالاَوتاد• وثَمودُ...». ۴.۲.۳ - اراده الهی مبنی بر ارادی بودن ایمانحرص شدید پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به ایمان آوردن مشرکان و در نتیجه اندوه شدید وی در پی ایمان نیاوردن آنان، زمینه دیگری برای دلداری دادن خداوند به آن حضرت با اشاره به سرگذشت اقوام گذشتهای مانند ثمود است و اینکه مشرکان قریش نیز همان راه اقوام پیشین را میروند، بر این اساس خداوند میفرماید که اگر اراده کند میتواند با فرستادن آیتی مقهور کننده، همه آنان را به تسلیم وا دارد؛ ولی اراده الهی بر آن نیست که مردم به هر شکل گرچه از سر اجبار ایمان بیاورند. در ادامه از ایمان نیاوردن بیشتر مشرکان و عذاب الهی تکذیب کنندگان خبر داده، سرگذشت کامل اقوامی چون ثمود، ایمان نیاوردن و نابودی اکثریت آنان را به اجمال از آغاز تا پایان گزارش میکند. بر اساس آیات مربوط به ثمود، حضرت صالح علیهالسّلام از یک سو آنان را به تقوای الهی، پیروی از او، دنباله روی نکردن از مسرفان فسادانگیز دعوت و خود را رسولی امین میخواند و از سوی دیگر درباره ناکارآمدی امکانات و داراییهای آنان در برابر عذاب خداوند، پرهیز از آسیب رسانی به ناقه و دچار آمدن به عذاب الهی هشدار میداد؛ اما در مقابل، بیشتر قوم ثمود وی را جادو شده، بی خرد و بشری مانند خود خوانده و سرانجام در پایان موعد مقرر هلاک شدند. ۴.۲.۴ - دشمنی تبهکاران با انبیا، از سنن الهیآیات سوره فرقان پس از گزارش درخواست و استدلالهای ناموجّه مشرکان در مواجهه با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله؛ پاسخهای مربوط و دلگیری آن حضرت، برای دلداری وی از دشمن داشتن همه انبیا خبر میدهد و اینکه خداوند در پاسخ هر مَثَل و تنظیر آنان در طرح حقایق تحریف شده، حق و بهترین تفسیر را بیان میکند. در ادامه از اقوامی مانند عاد و ثمود یاد میشود که برای هدایت و روشنگری آنان نیز مَثَلهایی آورده شد؛ ولی آنها در پی نپذیرفتن آن با عذاب الهی نابود شدند: «... وعادًا وثَمودا واَصحـبَ الرَّسِّ وقُرونـًا بَینَ ذلِکَ کَثیرا• وکُلاًّ ضَرَبنا لَهُ الاَمثـلَ وکُلاًّ تَبَّرنا تَتبیرا». ۴.۲.۵ - تکذیب انبیا از سوی اقوام گذشتهدر پی آزار و اذیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و مسلمانان و اخراج آنها از خانه و کاشانه خویش، خداوند ضمن تاکید بر دفاع خود از مؤمنان و دادن اذن جهاد به مسلمانها، برای دلداری و تقویت روحیه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و مؤمنان، از تکذیب پیامبران پیشین به وسیله اقوامی مانند عاد و ثمود و در نتیجه نابودی آنان با عذاب الهی اشاره میکند: «... و اِن یُکَذِّبوکَ فَقَد کَذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نوحٍ وعادٌ وثَمود• وقَومُ اِبرهیمَ وقَومُ لوط...». در ادامه، مشرکان ترغیب میشوند که با گشت و گذار در روی زمین و مشاهده ویرانههای برجای مانده از اقوام نابود شده از آن پند و اندرز گیرند. ۴.۳ - معاددر سوره حاقّه که هدف اصلی آن بیان ویژگیهای روز قیامت است، سرگذشت اقوامی چون عاد و ثمود نیز به اجمال آمده است. هدف اصلی از این یادکرد، ارائه تصویری عبرت انگیز از پیامد تکذیب روز قیامت و هشدار به مخاطبان است تا زمینه مناسب روانی برای طرح و پذیرش آموزههای معادشناختی فراهم شود، از این رو به جای گزارش مبسوط، به گزارش گزیدهای درباره هلاکت همه کافران عاد و ثمود با عذاب خارق العاده الهی در پی تکذیب روز قیامت بسنده شده است: «کَذَّبَت ثَمودُ وعادٌ بِالقارِعَه• فَاَمّا ثَمودُ فَاُهلِکوا بِالطّاغِیَه...». ۴.۴ - روش شناسی تبلیغدر شماری دیگر از آیات، سرگذشت اقوامی مانند ثمود به عنوان داستانی عبرت انگیز با هدف هشدار و انذار در زمینههای گوناگون مورد استناد و اشاره پیامبران الهی قرار گرفته است. تکذیب آیات الهی، اقدام به شکنجه و کشتن پیامبران و مؤمنان، اثبات صادق بودن وعده خداوند درباره عذاب قیامت، اتمام حجت با کافران و بیان پیامد ناگوار طغیانگری و فسادانگیزی از جمله زمینههای یاد شدهاند. این آیات را میتوان با توجه به هدف از یادکرد ثمود در آنها، مربوط به حوزه روش شناسی تبلیغ انبیا دانست. ۴.۴.۱ - هشدار درباره دسیسه قتل پیامبران و شکنجه مؤمناندر پی تصمیم فرعونیان برای کشتن حضرت موسی علیه السلام؛ مؤمن آل فرعون تلاش کرد تا با سخنان خود آنان را از این کار برحذر دارد. وی در ضمن گفتههای خویش با اشاره به نابودی اقوامی مانند عاد و ثمود در پی تکذیب پیامبران خویش، درباره دچار شدن به چنین سرنوشتی هشدار داد: «... و قالَ الَّذی ءامَنَ یـقَومِ اِنّی اَخافُ عَلَیکُم مِثلَ یَومِ الاَحزاب• مِثلَ دَابِ قَومِ نوحٍ وعادٍ وثَمودَ والَّذینَ مِن بَعدِهِم ومَا اللّهُ یُریدُ ظُـلمـًا لِلعِباد». هنگامی که مسلمانان صدر اسلام با شدیدترین شکنجهها و آزار و اذیتهای مشرکان مکه روبه رو بودند، سوره بروج نازل شد و با گزارش داستان اصحاب اُخْدود و تصویر یکی از شدیدترین برخوردهای صورت گرفته با مؤمنان در طول تاریخ (سوزاندن در گودالی از آتش)؛ از عذابی خبر داد که در انتظار همه کافران شکنجه گر است؛ عذابی که همانند عذاب فرعونیان و ثمود در مقایسه با شکنجههای کافران بسیار شدیدتر است. اشاره به نابودی فرعون و ثمود برای انذار همه کافران شکنجه گر و دلداری به همه مؤمنان شکنجه شده است: «... هَل اَتـکَ حَدیثُ الجُنود• فِرعَونَ وثَمود» در سوره توبه نیز درباره پیامد توطئه قتل پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هشدار داده شده است. وقتی توطئه نافرجام منافقان برای ترور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در بازگشت از جنگ تبوک و سخنان کفرآمیز آنان آشکار شد، منافقان گفتند که قصد شوخی و بازی داشتند. خداوند این کار آنان را استهزای خدا، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و آیات الهی خوانده و با تشبیه آنها به کافرانی مانند قوم ثمود درباره پیامد کارشان هشدار میدهد؛ با تاکید بر اینکه آنان به رغم ثروت، قدرت و جمعیت بیشتر نسبت به شما، در پی تکذیب آیات و پیامبران الهی با عذاب خدا نابود شدند: «... کَالَّذینَ مِن قَبلِکُم کانوا اَشَدَّ مِنکُم قُوَّةً واَکثَرَ اَمولاً و اَولـدًا... • اَلَم یَاتِهِم نَبَاُ الَّذینَ مِن قَبلِهِم قَومِ نوحٍ وعادٍ وثَمودَ وقَومِ اِبرهیمَ... اَتَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنـتِ فَما کانَ اللّهُ لِیَظلِمَهُم ولـکِن کانوا اَنفُسَهُم یَظلِمون». در سوره نمل نیز با این رویکرد به گزارش اجمالی داستان ثمود پرداخته شده است؛ با این تفاوت که در اغلب آیات اقدامات کافران قوم در مقابله با حضرت صالح علیه السلام؛ خنثاسازی آنها و نابودی کافران روایت شده است. قسمت شدن قوم به دو گروه متخاصم مؤمن و کافر، نسبت بدشگونی به صالح علیهالسّلام و مؤمنان، همپیمانی تبهکاران قوم برای کشتن شبانه صالح علیهالسّلام و سپس اظهار بی اطلاعی از آن، خنثاشدن دسیسه کافران، نابودی همه آنان، نجات مؤمنان و خالی ماندن خانههای ثمود از سکنه، درونمایههای اصلی آیاتاند. این گونه پرداخت از داستان ثمود، در کنار تبشیر، عمدتا صبغه انذاری دارد و درباره برخورد با انبیا علیهمالسّلام و دسیسه بر ضدّ آنان هشدار میدهد. ۴.۴.۲ - هشدار درباره پیامد ایمان نیاوردنحضرت موسی و شعیب علیهماالسلام هر یک در جریان دعوت توحیدی و نافرمانی قوم با اشاره به نابودی اقوامی مانند ثمود درباره دچار شدن به سرنوشتی مشابه آنان هشدار داده، از کفرورزی برحذر داشتند: «... ویـقَومِ لا یَجرِمَنَّکُم شِقاقی اَن یُصیبَکُم مِثلُ ما اَصابَ قَومَ نوحٍ اَو قَومَ هودٍ اَو قَومَ صــلِحٍ...». ۴.۴.۳ - هشدار درباره تکذیب آیات خدادر پی تکذیب معجزه شق القمر و سحر و جادو خواندن هر معجزه الهی، خداوند مشرکان را پیرو هوا و هوس خوانده و با اشاره به سرگذشت اقوام پیشین و رخدادهای روز قیامت به آنان هشدار میدهد و از جمله به تکذیب صالح علیهالسّلام از سوی ثمود، علل ایمان نیاوردن، نسبتهای ناروای آنان به صالح علیهالسّلام و نابودشدنشان با عذاب الهی اشاره میکند. در این پرداخت اوج ناتوانی ثمود در برابر عذاب و تصویر رقت انگیز آنان برای اثرگذاری بیشتر ترسیم شده است. چنین هشداری از زبان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نیز داده شد؛ هنگامی که تقابل کلامی مشرکان با پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به اوج خود رسید، آنان با این سخن که گفتههای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را نمیفهمند و گوش هایشان سنگین است از وی خواستند هر کاری که میخواهد انجام دهد. خداوند با ارائه برخی پاسخها برای روشنگری آنان، از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم میخواهد به آنان هشدار دهد که در صورت نپذیرفتن دعوت توحیدی به صاعقهای مانند صاعقه عاد و ثمود گرفتار خواهند شد؛ آن گاه به سبب نابودی ثمود اشاره میکند که به رغم هدایت الهی، به بیراهه رفتند و با عذاب خوار کننده نابود شدند: «... فَاِن اَعرَضوا فَقُل اَنذَرتُکُم صـعِقَةً مِثلَ صـعِقَةِ عادٍ وثَمود...». ۴.۴.۴ - هشدار درباره پیامد سرکشی و فسادانگیزیدر سوره فجر ضمن سرزنش وابستگی به دنیا، آن را مایه طغیانگری وکفرپیشگی دانسته، با دعوت مردم به پرهیز از طغیانگری و فسادانگیزی، درباره پیامدهای ناگوار آن شدیدا هشدار میدهد، بر این اساس از اقوامی مانند عاد، ثمود و فرعونیان با اشاره به مظاهر قدرت و عظمت فراوان مادی آنان یاد میکند که چگونه در پی سرکشی در برابر خداوند و فسادانگیزی کاملاً نابود شدند: «... وثَمودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخرَ بِالواد... اَلَّذینَ طَغَوا فِی البِلـد• فَاَکثَروا فیهَا الفَساد• فَصَبَّ عَلَیهِم رَبُّکَ سَوطَ عَذاب...». ۴.۴.۵ - هشدار درباره باور نکردن وعدههای الهیخداوند در سوره ذاریات با شیوه انذار و برای فراهم ساختن زمینه روانی لازم برای پذیرش آموزههای معادشناختی، سوگندهایی متعدد یاد میکند که وعده هایش صادق است و حتما محقق خواهد شد؛ آن گاه وعده عذاب به اقوامی مانند ثمود و تحقق آن را به عنوان نمونه عینی یادآور میشود: «... وفی ثَمودَ اِذ قیلَ لَهُم تَمَتَّعوا حَتّی حین• فَعَتَوا عَن اَمرِ رَبِّهِم فَاَخَذَتهُمُ الصّـعِقَةُ وهُم یَنظُرون...». ۵ - تاریخ و فرهنگ ثمودوجودِ تاریخی، تبارشناسی، سبب نامگذاری، زمان، زیستگاه و داستان قوم ثمود از دیرباز مورد توجه مورخان و پژوهشگران گوناگون و گاه همراه با برخی چالشها بوده و اغلب متاثر از قرآن به گونهای مبسوط در منابع تاریخی، تفسیری و داستانی بازتاب یافته است. [۱۰۱]
تاریخ طبری، ج۱، ص۱۳۴ - ۱۳۸.
برخی خاورشناسان با استناد به نبود نام اقوامی چون عاد و ثمود در زبانهای باستانی و منابع کلاسیک (: منابع یونانی و لاتینی که پیش از اسلام نگارش یافتهاند)؛ آنان را آفریده تخیلات تاریخ نویسان پنداشتهاند؛ اما دستیابی به نام، اطلاعات و نوشتههایی از آنان در برخی متون کهن و یافتههای باستانشناسی، بر وجود تاریخی ثمود از این نظر نیز مهر تایید میزند. مشهور مورخان [۱۰۵]
تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲.
و مفسران، [۱۰۸]
جامع البیان، ج۸، ص۲۹۱.
[۱۱۰]
الکشاف، ج۲، ص۱۸۹.
قوم ثمود را از نسل و نوادگان ثمود بن کاثر (در برخی ضبطها غاثر، عابر و...) بن ارم بن سام بن نوح و سبب اشتهار آنان به این نام را نیز همین انتساب میدانند. گفتهاند که آنها در آغاز ساکن بابِل بوده و پس از رخداد موسوم به «تَبَلْبُل لسان» به سرزمین حجر کوچیدهاند. [۱۱۳]
تاریخ طبری، ج۱، ص۱۲۸.
در مقابل، برخی آنان را بازماندگان قوم عاد و برخی دیگر گروهی از عمالقه میدانند که از کرانههای غربی فرات به شبه جزیره عرب آمدهاند. [۱۱۵]
لسان العرب، ج۲، ص۱۲۶، «ثمد».
۶ - زمان زندگی ثموداز زمان زندگی ثمود یاد شده در قرآن دادههای دقیقی در دست نیستند. عهد عتیق نامی از آنان نمیبرد؛ گویا یهودیان نیز در پی گزارش سرگذشت ثمود در قرآن و پرسش مشرکان درباره آنها به این نکته اشاره میکردهاند و این با توجه به شهرت نام و سرگذشت ثمود در عصر جاهلی و بازتاب نسبتاً گسترده آن در قرآن، پرسش برانگیز بوده و هست. طبری با استناد به اینکه آوازه نام و سرگذشت ثمود در میان عرب پیش از اسلام و پس از آن به پایه شهرت ابراهیم علیهالسّلام و قوم وی میرسید، به طور تلویحی عدم گزارش آن در تورات را از سر تعمد میداند. ابن خلدون و برخی دیگر تورات را تاریخ عبرانیان و نه تاریخ عمومی جهان از جمله عربها و نپرداختن به آن را طبیعی دانستهاند. [۱۱۹]
تاریخ ابن خلدون، ج۲، ق ۱، ص۲۴.
جواد علی با اعتقاد به زندگی ثمود در دوره پس از میلاد مسیح علیه السلام؛ تدوین تورات را پیش از زمان آنان میپندارد و سرانجام برخی در کوششی نافرجام بر آن شدهاند تا نام ثمود را با برخی نامها و اقوام یادشده در تورات پیوند دهند. بر اساس این دیدگاه واژه ثمود، دگرگون شده همان «سَدوم» (: سمود) است و سرزمینها، سرگذشت و عذاب یادشده برای ساکنان سدوم در کتاب مقدس، بسیار شبیه آن چیزی است که قرآن برای ثمود گفته است. [۱۲۳]
پرتوی از قرآن، بخش دوم از جزء آخر، ص۵۸ - ۶۱.
این دیدگاه با چالشهایی جدی روبه روست؛ از جمله اینکه بر اساس گزارش کتاب مقدس، ساکنان سدوم، قوم لوط علیهالسّلام و معاصر ابراهیم علیهالسّلام بودهاند، [۱۲۴]
کتاب مقدس، پیدایش ۱۹: ۲۳ - ۲۹.
[۱۲۵]
قاموس کتاب مقدس، ص۴۷۱.
در حالی که قرآن، ثمود را قوم صالح علیهالسّلام و زمان زندگی آنان را پیش از ابراهیم خلیل علیهالسّلام میداند.مورخان مسلمان به اتفاق، ثمود را از قبایل نامدار باستانی و از طبقه اعراب «عاربه» (: عربهای اصیلی که پیش از آمدن اسماعیل علیهالسّلام ساکن شبه جزیره عرب بودند) و «بائده» (: منقرض شده) خواندهاند، بر این اساس، آنان پیش از حضرت موسی علیهالسّلام و تدوین تورات میزیستهاند. خاورشناسان نام ثمود (: thamudi) و گزارش شکست آنان در نبرد با آشوریان و به دست سارگون دوم (۷۲۱-۷۱۵ ق. م.) را در کتیبهها و نوشتههای آشوری یافتهاند. از آنان به عنوان یکی از قبایل وحشی و چادرنشین عرب یاد شده است که دولت آشور آنها را مطیع خود ساخته، به شهر سامره در فلسطین کوچاند. آنان در منابع کلاسیک با نام thamydenoi، thamyditai,thamudeni، thamudenoi شناخته میشوند. از این گزارش میتوان دریافت که ثمود، سدهها پیش از نبرد مزبور دارای پیشینه بوده و در تاریخ حضور داشتهاند. از سوی دیگر بر اساس تاریخی که باستان شناسان برای سنگ نوشتههای یافت شده از سرزمینهای منسوب به ثمود، تخمین زدهاند، آنان از دو سده پیش از میلاد تا ۳۰۰ سال پس از آن میزیستهاند. البته برخی صاحب نظران، شماری از کتیبههای یادشده را متعلق به قرن هفتم پیش از میلاد و حتی پیش تر از آن و بیشتر آنها را مربوط به پس از میلاد دانستهاند. هوبرت گریمّه (Hubert grimme)؛ خاورشناس، انتساب این سنگ نوشتهها به قوم ثمود را فاقد دلیل علمی و بسیاری از آنها را مربوط به مردمانی دیگر از جمله نَبَطیان میداند. در آثار پلینیوس (plinius (د. ۷۹ م.) ) و جغرافیای بطلیموس (نیمههای قرن دوم میلادی) نیز از ثمود یاد شده است و سرانجام اینکه به اعتقاد پژوهشگران، آخرین حضور و یادکردی که از آنان ثبت شده مربوط به سده پنجم میلادی است. در این تاریخ گروهی از آنها در شمار سواران سپاه روم گزارش شدهاند. با توجه به تاریخ تخمینی بیشتر سنگ نوشتهها و برخی از گزارشهای تاریخی یادشده،؛ جواد علی معتقد است که ثمودیان پس از میلاد میزیستهاند. وی در استدلالی بس شکننده، یاد کرد ثمود در شعر جاهلی و آشنایی عرب پیش از اسلام با سرگذشت آنان را مؤید ایده خود و نزدیکی زمان زندگی آنها با عصر نزول قرآن میداند. جواد علی، باستانی بودن قوم ثمود و دسته بندی قبایل عرب از نظر قدمت تاریخی به «عاربه» و «مستعربه» (: قبایلی که پس از آمدن حضرت اسماعیل علیهالسّلام به حجاز و از نسل او پدید آمدند) را برنمی تابد. به گمان وی این دسته بندی از سوی مورخان مسلمان انجام گرفته و عدم بازتاب آن در آثار عصر جاهلی و نیز در منابع یهودی، سریانی و یونانی، حجت موجّه آن است. دیدگاهی که زمان زندگی ثمودِ یاد شده در قرآن را پس از میلاد میداند، افزون بر دیدگاه مشهور مورخان مسلمان، گزارش منابع آشوری و تاریخ شماری از سنگ نوشتههای یادشده، با روایت روشن قرآن نیز سازگار نیست، چرا که از یک سو نام ثمود در سخنان مؤمن آل فرعون آمده است؛ هنگامی که وی از تصمیم فرعون برای کشتن موسی علیهالسّلام آگاه شد با یادآوری برخورد ناصواب اقوامی چون عاد و ثمود با پیامبران خویش به پیامد ناگوار آن اشاره و نسبت به کشتن موسی علیهالسّلام و دچار آمدن فرعونیان به سرنوشت آنان هشدار داد: «وقالَ الَّذی ءامَنَ یـقَومِ اِنّی اَخافُ عَلَیکُم مِثلَ یَومِ الاَحزاب• مِثلَ دَابِ قَومِ نوحٍ وعادٍ وثَمودَ والَّذینَ مِن بَعدِهِم...». از سوی دیگر این مهم در سوره ابراهیمنیز به روشنی و از زبان حضرت موسی علیهالسّلام تصریح شده است: «و قالَ موسی اِن تَکفُروا اَنتُم ومَن فِی الاَرضِ جَمیعـًا فَاِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ حَمید• الم یَاتِکُم نَبَؤُا الَّذینَ مِن قَبلِکُم قَومِ نوحٍ وعادٍ وثَمودَ والَّذینَ مِن بَعدِهِم...». بنابراین دو آیه، قوم ثمود به طور یقین پیش از موسی علیهالسّلام میزیسته و مصریان و بنی اسرائیل به خوبی با نام و سرگذشت آنان آشنا بودهاند. افزون بر آنچه گفته شد، بر پایه برخی آیات، قوم ثمود حتی پیش از ابراهیم خلیل علیهالسّلام میزیستهاند. عبارت «والَّذینَ مِن بَعدِهِم» در دو آیه یاد شده به اجمال میرساند که در عصر پس از ثمود و پیش از موسی علیه السلام؛ اقوام دیگری هم میزیستهاند. به قرینه آیاتی دیگر میتوان حجت آورد که قوم ابراهیم علیهالسّلام و پیامبران پس از وی در این شمارند؛ توضیح اینکه بر اساس گزارش تورات، [۱۴۶]
کتاب مقدس، خروج ۲ : ۱۶ - ۲۲.
برخی آیات، احادیث [۱۴۹]
الامالی، ص۴۴۲.
و گزارشهای تاریخی و تفسیری حضرت شعیب علیهالسّلام معاصر موسی علیهالسّلام بوده است. حضرت شعیب علیهالسّلام در انذار قوم خویش به سرنوشت قوم نوح، هود و صالح (ثمود) و لوط علیهمالسّلام و در ادامه برای عبرت انگیزی بیشتر به قرابت زمانی قوم لوط به آنان اشاره میکند: «و یـقَومِ لا یَجرِمَنَّکُم شِقاقی اَن یُصیبَکُم مِثلُ ما اَصابَ قَومَ نوحٍ اَو قَومَ هودٍ اَو قَومَ صــلِحٍ وما قَومُ لوطٍ مِنکُم بِبَعید». بر اساس این آیه، ثمود پیش از قوم لوط بوده است و چون معاصر بودن حضرت لوط علیهالسّلام با ابراهیم علیهالسّلام بدان افزوده شود، میتوان به تاکید گفت که صالح علیهالسّلام و ثمود پیش از ابراهیم خلیل علیهالسّلام بودهاند. آمدن چندین باره نام ثمود پس از قوم نوح و عاد و پیش از قوم لوط و ابراهیم علیهالسّلام و شرح سرگذشت هر یک به ترتیب مذکور میتواند مؤید دیگری بر ترتیب تاریخی یاد شده باشد. مورخان و مفسّران مسلمان نیز تاریخ ثمود را پس از قوم نوح و عاد و پیش از قوم ابراهیم علیهالسّلام آوردهاند. [۱۵۵]
تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲ - ۲۳.
[۱۵۶]
تاریخ این خلدون، ج۲، ق ۱، ص۲۲ - ۳۳.
البته میتوان میان گزارش قرآن و روایتهای تاریخی و یافتههای باستان شناسی یادشده آشتی برقرار ساخت؛ با این توضیح که در صورت درستی انتساب و تاریخ مستندات دیدگاه دوم، میتوان آن را مربوط به نجات یافتگان ثمود دانست که در سدههای بعد رو به گسترش نهاده و گاه با نامی دیگر ولی با همان فرهنگ در مناطق پیرامونی زندگی کردهاند، زیرا قرآن فقط از هلاکت کافران قوم خبر میدهد؛ ولی مؤمنان به همراه صالح علیهالسّلام از عذاب و مرگ رهیدند. ۷ - زیستگاه ثموددر نوشتههای یونان باستان و آثار بر جای مانده از دانشمندانی چون ارسطو، بطلیموس و بلیناس از زیستگاه ثمود (thamudenes) با نام domatha (دُمَثَه) و hegra (هِگرَ) یاد شده است. خاورشناسان آن دو را همان «دومه الجندل» و «حِجْر» دانستهاند که بر اساس روایتهای کهن عربی، محل زندگی ثمودیان بوده است. [۱۶۲]
دائرة المعارف الاسلامیه، ج۶، ص۲۱۰.
قرآن کریم به صراحت، نام زیستگاه ثمود را یاد نکرده است؛ اما قریب به اتفاق مورّخان، [۱۶۵]
تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲.
جغرافیدانان [۱۶۸]
بلوغ الارب، ج۱، ص۲۱۱.
[۱۶۹]
معجم ما استعجم، ج۱، ص۶۴.
و مفسران با تطبیق اصحاب حجر بر قوم ثمود، محل زیست آنان را «حِجْر» دانستهاند [۱۷۱]
جامع البیان، ج۱۴، ص۶۶.
و قرآن از ساکنان «حجر» یاد کرده است: «و لَقَد کَذَّبَ اَصحـبُ الحِجرِ المُرسَلین... • وکانوا یَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا ءامِنین• فَاَخَذَتهُمُ الصَّیحَةُ مُصبِحین». در این آیات، ارتباط اصحاب حجر با قوم ثمود به صراحت یاد نشده، بلکه زندگی هر دو گروه در خانههای سنگی کنده شده در کوهها و صخرهها، نابودی آنان با صیحه آسمانی، گزارشهای تاریخی و روایتی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم [۱۸۱]
جامع البیان، ج۱۴، ص۶۶.
زمینه ساز این تطبیق بوده است. براساس روایت یاد شده، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در مسیر حرکت به سوی جبهه تبوک واقع در مرزهای شام (سال ۹ هجری) با اشاره به آثار بر جای مانده از «حِجْر» آن را دیار قوم صالح علیهالسّلام و نفرین شده خواند. راغب اصفهانی سبب نامگذاری زیستگاه ثمود به نام حجر را قرار گرفتن آن در میان سنگها و صخرهها میداند. [۱۸۳]
مفردات، ص۲۲۰، «حجر».
[۱۸۴]
روح المعانی، ج۱۴، ص۷۶.
مفسران «وادی» یاد شده در سوره فجر را نیز اشاره به زیستگاه ثمود و مراد از آن را «وادی القری» دانستهاند: «وثَمودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخرَ بِالواد».حجر و وادی القری هر دو در شبه جزیره عرب قرار دارند و این با آشنایی قریش نسبت به سرزمین ثمود و شهرتی که در میان آنان داشت تایید میشود: «و عادًا وثَمودَا وقَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَسـکِنِهِم...». » قریشیان از کنار ویرانهها و آثار برجای مانده از شهر و دیار آنان هم میگذشتهاند: «اَفَلَم یَهدِ لَهُم کَم اَهلَکنا قَبلَهُم مِنَ القُرونِ یَمشونَ فی مَسـکِنِهِم...». در تفسیر هر دو آیه به عبور کاروانهای تجاری قریش از سرزمین «حجر» به سوی سرزمینهای شام اشاره شده است. [۱۹۴]
جامع البیان، ج۱۶، ص۲۸۸.
[۱۹۵]
الکشاف، ج۳، ص۲۴۶.
همچنین در نوشتههای یونان باستان و آثار نویسندگانی چون پلینیوس و بطلیموس، محل زندگی ثمود، منطقهای کوهستانی در شمال غربی عربستان و سواحل صخرهای دریای سرخ خوانده شده است؛ جایی که راههای مهم ارتباطی و تجاری حجاز و یمن به سوی شام و مصر از آنجا میگذشته است. از شهرهای مهم این منطقه، شهر باستانی «الحجر» است که در یونان باستان و لاتین با نام hagera؛ heagra؛ hegra ,egra و در آثار نبطیان حجرا و حجرو خوانده میشده است. [۱۹۸]
المفصل، ج۳، ص۵۵.
[۱۹۹]
المفصل، ج۳، ص۱۵۰.
مورخان مسلمان نیز الحجر را دارای چنین موقعیت جغرافیایی و اهمیت تاریخی و ارتباطی دانستهاند. [۲۰۲]
بلوغ الارب، ج۱، ص۲۱۱.
بدویان ساکن، الحجر را به دشتی هموار میگویند که طول آن از شمال به جنوب سه کیلومتر و از شرق به غرب دو کیلومتر و در شمالیترین نقطه مدائن صالح قرار دارد. [۲۰۳]
باستان شناسی، ص۲۴۸.
این دشت چندین چاه آب دارد و با انبوهی از تخته سنگ، تپه و پرتگاههای سنگی احاطه شده و ویرانههای شهر باستانی الحجر تقریبا در مرکز آن قرار دارد. میدانگاهی بزرگ و آکنده از سنگ، سفال و بازمانده ساختمانها، بخشی از دیوار شهر، کنده کاریهای بسیار در تخته سنگها و صخرههای پیرامون، به ویژه روی صخرهای به نام «قصرالبنت» نشان اهمیت الحجر در عصر باستان است. در الحجر شمار زیادی سنگ نوشته به زبانهای عربی، آرامی، ثمودی، نبطی، لحیانی و حتی عبری، یونانی و لاتین یافت شدهاند. [۲۰۴]
باستان شناسی، ص۲۴۹.
براساس گزارش منابع کهن اسلامی، شهر الحجر از اطراف به تیماء، دومة الجندل، عُلاء، تبوک، وادی القری و دریای سرخ محدود میشود. این شهر که اعراب بدوی از آن با نام مدائن صالح علیهالسّلام نیز یاد میکنند، امروزه از طرف شمال شرق و با فاصله ۱۱۰ کیلومتر به شهر تیماء، و از شمال غرب (از راه تیماء) و با فاصله ۳۷۴ کیلومتر به تبوک راه دارد. در جنوب شرقی آن منطقه خیبر با فاصله ۱۹۵ کیلومتر و در جنوب غربی آن شهر عُلاء با فاصله ۳۵ کیلومتر واقع است. فاصله مدائن صالح از راه خیبر تا مدینه در جنوب شرقی ، ۳۵۶ و از را خیبر و مدینه تا شهر بندری جدّه ۷۸۰ و تا شهر ریاض پایتخت عربستان ۱۳۷۱ کیلومتر است. شهر «وَجه» نزدیکترین شهر ساحلی به مدائن صالح است که با فاصله ۲۲۵ کیلومتر در کرانه دریای سرخ قرار دارد. افزون بر این راهها، خط راه آهن نیز از شهر عُلاء و مدائن میگذرد. [۲۰۹]
اطلس السیرة النبویه، ص۲۰۴.
[۲۱۰]
اطلس السیرة النبویه، ص۲۱۴.
[۲۱۱]
شمال الحجاز، ص۱۶۱-۱۶۲.
برخلاف بدویان و برخی پژوهشگران که الحجر را همان مدائن صالح میدانند دوتی، یکی از خاورشناسان با اعتقاد به وجود دو شهر باستانی به نام الحجر، «الخریبه» کنونی را حجر ثمود و مدائن صالح را حجری میداند که نبطیان در آن ساکن بودهاند. یافتههای باستان شناسی نیز بر زندگی ثمود در مناطق یاد شده گواهاند. سنگ نوشتههای منسوب به آنان در مناطقی چون حائل در صحرای نجد، تیماء، دومة الجندل، مدائن صالح و سلسله کوههای کشیده شده میان این مناطق و حجاز، طائف، کرانههای شمالی دریای سرخ، طور سینا، مصر و بخشهایی از جنوب اردن هاشمی یافت شدهاند. به نظر میرسد زیستگاه اصلی و مرکز آنان شهر حجر بوده [۲۱۵]
تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲.
[۲۱۶]
تاریخ طبری، ج۱، ص۱۲۶.
[۲۱۷]
شمال الحجاز، ج۱، ص۱۵۹.
و در عین حال در مناطق پیرامون پراکنده و با سرزمینهای همجوار در ارتباط بودهاند. [۲۱۸]
باستان شناسی، ص۲۴۸ - ۲۵۳.
[۲۱۹]
شمال الحجاز، ج۱، ص۱۵۹.
سرزمین حجر، آباد، حاصلخیز و پرآب بوده است. قرآن از وجود باغها، نخلهای مرغوب، چشمهها و کشتزاران زیاد در آنجا خبر میدهد: «اَتُترَکونَ فی ما هـهُنا ءامِنین• فی جَنّـتٍ وعُیون• وزُروعٍ ونَخلٍ طَـلعُها هَضیم• وتَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا فـرِهین». ثمودیان افزون بر دل صخرههای کوه، در دشتهای اطراف نیز خانه ساخته و در آن ساکن بودهاند: «واذکُروا اِذ جَعَلَکُم خُلَفاءَ مِن بَعدِ عادٍ وبَوَّاَکُم فِی الاَرضِ تَتَّخِذونَ مِن سُهولِها قُصورًا وتَنحِتونَ الجِبالَ بُیوتـًا...». برخی، آنان را نخستین سازندگان ابزارها و خانههای سنگی دانسته و در ادامه از ساخت ۱۷۰۰ شهر و ۲۷۰۰۰۰۰ خانه سنگی به دست آنان خبر دادهاند [۲۲۲]
الکشاف، ج۴، ص۲۵۰.
[۲۲۴]
التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۱۶۸.
که بسیار مبالغه آمیز است. [۲۲۶]
التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۱۶۸.
در اینکه چرا قوم ثمود افزون بر دشتها با کندن صخرههای کوه نیز خانه میساختند، مفسران به اختلاف گراییدهاند؛ گروهی با اشاره به تفاوت دمای هوا، خانههای کوهستان را منزل تابستانی و خانههای دشت را مسکن زمستانی آنان گفتهاند. شماری دیگر همانند ابن اسحاق، سدّی، وهب بن منبه و کعب با اشاره به عمر دراز ثمودیان، گفتهاند که خانههای رملی دشت، برخلاف خانههای سنگی، همپای عمر آنان پایدار نمیماند؛ اما از آیه ۸۲ حجر برمی آید که ساختن خانههای سنگی به سبب امنیت بیشتر آنها بوده است: «و کانوا یَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا ءامِنین». البته مفسران در تفسیر «آمنین» و اینکه امنیت در برابر کدام خطر مراد است، دیدگاه یکسانی ندارند؛ از جمله به ایمنی در برابر عذاب، مرگ، یورش دشمنان [۲۳۴]
جامع البیان، ج۱۴، ص۶۷.
و ویرانی خانهها در برابر حوادث طبیعی اشاره کردهاند؛ [۲۳۸]
تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۳۶.
گویا گمان میکردهاند که سکونت در این خانهها، آنان را در برابر همه بلاهای زمینی و آسمانی حفظ میکند.احساس امنیت و پندار زوال ناپذیری به سبب خانههای سنگیِ محکم، قدرت و امکانات فراوان مادی دیگر، از استفهام انکاری در سوره شعراء نیز فهمیده میشود: «اَتُترَکونَ فی ما هـهُنا ءامِنین• فی جَنّـتٍ وعُیون• وزُروعٍ ونَخلٍ طَـلعُها هَضیم». در مخیله آنان نمیگنجید که با این همه عظمت و استحکامات، روزی نابود خواهند شد؛ اما قدرت و عذاب الهی آنان را فرا گرفت و از آنچه که ساخته و اندوخته بودند کاری برنیامد. بسیاری از خانههای آنان در دل کوهها و صخرهها تا به امروز پابرجا مانده است. [۲۴۲]
شمال الحجاز، ج۱، ص۱۵۹.
بر اساس یکی از معانی گفته شده برای «فارِهین» آنان در تراشیدن صخرهها و خانه سازی در آنها بسیار ماهر بودند: [۲۴۴]
جامع البیان، ج۱۹، ص۱۲۴.
«وتَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا فـرِهین». بنابر تفسیری دیگر آنان به سبب این کار و توانمندی خویش دچار غرور، خودپسندی و سرخوشی بسیار میشدند. [۲۴۸]
جامع البیان، ج۱۹، ص۱۲۴-۱۲۵.
قرآن کریم بارها با اشاره به ویرانهها و آثار برجای مانده از زیستگاه ثمود مردم را به عبرت آموزی از آنها فرا خوانده و نسبت به تکذیب آیات و انبیای الهی هشدار داده است: «فَتِلکَ بُیوتُهُم خاویَةَ بِما ظَـلَموا اِنَّ فی ذلِکَ لَایَةً لِقَومٍ یَعلَمون». ۸ - فرهنگ ثمودآیاتی که به نوعی نشان از باورها، ارزشها و هنجارهای پذیرفته شده ثمود دارند، در کنار گزارشهای تفسیری و تاریخی و نیز یافتههای باستان شناسی میتوانند شناخت جهان بینی و مؤلفههای دیگری از فرهنگ حاکم بر جامعه آنان را امکان پذیر سازند. ۸.۱ - خداباوریفراخوان ثمودیان به یگانه پرستی و نفی دیگر خدایان نشان میدهد که آنان بت پرست بودهاند: «قالَ یـقَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم مِن اِلـهٍ غَیرُهُ هُوَ اَنشَاَکُم مِنَ الاَرضِ واستَعمَرَکُم فیها فَاستَغفِروهُ ثُمَّ توبوا اِلَیهِ اِنَّ رَبّی قَریبٌ مُجیب». برخی مفسران از تعداد ۷۰ بت در میان آنان و تضرع ثمود در برابر بتها و یاری جستن از آنان سخن گفتهاند. باستان شناسان از روی سنگ نوشتهها به نامهای بسیاری از خدایان آنان دست یافتهاند. به اعتقاد جواد علی بسیاری از این اسامی، در واقع اوصاف بتها بوده و شماری چون وَدّ، شَمس، مَناف، مَنات، بَعْل، هُبَل و یَغوث در عصر جاهلیت نزدیک به ظهور اسلام هم رواج داشتهاند. [۲۵۵]
المفصل، ج۶، ص۲۹۲ - ۳۳۰.
بر پایه گزارشی که زیستگاه نخست ثمود را بابل میخواند، آنان یگانه پرست بودند و به دست نمرود به بت پرستی گراییدند؛ اما بنابر گزارشی دیگر بت پرستی آنان برگرفته از قوم عاد بوده است. [۲۵۷]
تاریخ طبری، ج۱، ص۱۲۸.
حضرت صالح علیهالسّلام در ادامه دعوت به یگانه پرستی میگوید: خداوند (اللّه) است ـ و نه دیگری ـ که شما را آفرید و به وسیله شما زمین (سرزمین ثمود) را آباد ساخت. این سخن در واقع دلیل دعوت او و پاسخ به پرسش احتمالی ثمود درباره نفی الوهیت خدایان دیگر است. [۲۶۲]
جامع البیان، ج۱۲، ص۸۱.
اغلب در تفسیر «استَعمَرَکُم فیها» آن را اشاره به نقش فاعلی خداوند در آباد شدن سرزمین ثمود به وسیله آنان دانستهاند. [۲۶۳]
جامع البیان، ج۱۲، ص۸۱ - ۸۲.
[۲۶۴]
مجمع البیان، ج۵، ص۲۶۴.
[۲۶۵]
تفسیر قرطبی، ج۹، ص۳۸.
علامه طباطبایی در تبیین بیشتر این معنا و نقش فاعلی خداوند، به آفرینش فطری استعدادها و توانمندیهای بشر و هدایت و تربیت تکوینی آنها برای آبادسازی زمین در شکل خانه سازی، کشاورزی و باغداری اشاره میکند. از آیه یادشده میتوان به دست آورد که ثمودیان بتها را در تدبیر جهان از جمله در آفرینش انسان و آبادی و حاصلخیزی سرزمینهای خویش مؤثر دانسته و احتمالاً به خدایان گوناگون (رب النوعها) باور داشتهاند. علامه طباطبایی میگوید: آنان مانند دیگر بت پرستان با اعتقاد به رب الارباب (بزرگِ خدایان)؛ بتها را مقرّب درگاه و شریک او در اداره و تدبیر جهان میپنداشتند و بر این باور بودند که از یک سو برای جلب رضایت بزرگِ خدایان و بهره مندی از خیرات و برکات وی و از سوی دیگر برای مصون ماندن از خشم و بلاهای او باید خشنودی بتها را به دست آورد و خشم آنان را برنینگیخت از این رو برای آنان قربانی کرده، نزدشان به خاکساری و تضرع مینشستند، برای همین حضرت صالح علیهالسّلام آنان را به طلب آمرزش از خدای یگانه و بازگشت به سوی او فرا میخواند. بت پرستی در میان ثمود آیینی ریشه دار و دیرپا، مقدّس و به تقلید از نیاکان بوده و اساس هویت و همبستگی آنان را شکل میداده است، از این رو دست کشیدن از آن در باورشان نمیگنجید. ابراز ناامیدی از حضرت صالح علیهالسّلام نشان میدهد که انتظار چنین سنت شکنیای را از او نداشتهاند: «قالوا یـصــلِحُ قَد کُنتَ فینا مَرجُوًّا قَبلَ هـذا اَتَنهـنا اَن نَعبُدَ ما یَعبُدُ ءاباؤُنا واِنَّنا لَفی شَکٍّ مِمّا تَدعونا اِلَیهِ مُریب». استفهام انکاری، لحن ملامتگرانه پاسخ و نیز نگاه بدبینانه آنان به دعوت آن حضرت میزان ارزش و ریشه داری بت پرستی در میان آنان را بیشتر میرساند. ۸.۲ - انسان شناسیباورهای ثمود درباره خدا در انسان شناسی و نگرش آنان به نحوه ارتباط خدا و انسان نیز اثرگذار بوده است. آنها «خدای بزرگ» را فراتر از گنجایش فهم آدمی، بسیار دورتر از دسترس او و بتها را واسطه و شفیع میان انسان و خدا میپنداشتند. با توجه به چنین باوری است که حضرت صالح علیهالسّلام از نزدیک بودن «اللّه» به آنان (انسان) و شنیدن و اجابت خواستههای آنها خبر میدهد. [۲۷۳]
جامع البیان، ج۱۲، ص۸۱ - ۸۲.
در انسان شناسی ثمود، آدمی بسیار فروتر از آن است که به جهان غیب و ماورای طبیعت راه یافته، با دریافت وحی الهی، جامه رسالت و نبوت بر تن کند. [۲۷۶]
جامع البیان، ج۲۷، ص۱۳۳.
بر اساس همین ایده، آنان در ردّ رسالت صالح نبی علیهالسّلام او را بشری همانند خویش خوانده، در ادعای نبوت از او آیت و حجت طلبیدند: «قالوا... ما اَنتَ اِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا فَاتِ بِـٔیَةٍ اِن کُنتَ مِنَ الصّـدِقین». به اعتقاد آنان، پیامبران الهی باید از میان فرشتگان باشند که برتر از انسان بوده، مقرب درگاه خدا و شفیع آدمیان نزد اویند: [۲۸۱]
الکشاف، ج۲، ص۳۶۹ - ۳۷۰.
«... قالوا لَو شاءَ رَبُّنا لاََنزَلَ مَلـئِکَةً فَاِنّا بِما اُرسِلتُم بِهِ کـفِرون». به گمان ثمودیان اگر آدمی شایسته پیامبری بود، باید هرکسی بتواند ارتباط وحیانی را تجربه کند و چون خود آنان چنین تجربهای نداشتند، صالح علیهالسّلام را دروغگو میخواندند: «اَءُلقِیَ الذِّکرُ عَلَیهِ مِن بَینِنا بَل هُوَ کَذّابٌ اَشِر»، بنابراین میتوان گفت آنان آدمی را در استعدادهای جسمانی و مادی او محدود دانسته، از بعد ملکوتی و کمالات روحی و معنوی وی تصوری نداشتهاند. [۲۹۰]
التبیان، ج۱۲، ص۳۱ - ۳۲.
[۲۹۱]
التبیان، ج۱۵، ص۲۸.
از ظاهر برخی تعابیر قرآن و گزارشهای تفسیری مربوط برمی آید که ثمود مواردی از قبیل ثروت، موقعیت اجتماعی و نیز داشتن پیروان و حشم و خدم، همانند سران قبایل و پادشاهان را معیار برتری و شایستگی افراد برای رهبری میدانستهاند، [۲۹۲]
التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۱۳۸.
از این رو هنگامی که صالح علیهالسّلام آنان را از پیروی زعمای قوم نهی و به پیروی از خود میخواند: «فاتَّقُوا اللّهَ واَطیعون• ولا تُطیعوا اَمرَ المُسرِفین» پیروی از صالح علیهالسّلام را مایه گمراهی، دردسر ساز و دیوانگی میخواندند: [۲۹۷]
الکشاف، ج۴، ص۳۹.
«فَقالوا اَبَشَرًا مِنّا واحِدًا نَتَّبِعُهُ اِنّا اِذًا لَفی ضَلـلٍ وسُعُر». ۸.۳ - معاد باوریقرآن درباره معادباوری ثمودیان نفیاً و اثباتاً گزارش صریحی ندارد؛ اما بیشتر مفسران [۳۰۰]
جامع البیان، ج۲۹، ص۵۹.
به پیروی از ابن عباس و قتاده [۳۰۳]
جامع البیان، ج۲۹، ص۶۰.
آیه ۴ حاقّه را اشاره به تکذیب قیامت از سوی آنان دانستهاند: «کَذَّبَت ثَمودُ وعادٌ بِالقارِعَة». با پذیرش این تفسیر میتوان گفت که ثمود اعتقادی به زنده شدن دوباره آدمیان و پاداش و کیفر روز جزا نداشته و روز قیامت را دروغ میپنداشته است؛ اما تفسیر قارعه به قیامت در اینجا ظاهراً مستندی جز سخن ابن عباس و قتاده ندارد و گفتار آن دو به احتمال زیاد در ارتباط با کاربرد وصفی آن در سوره قارعه است. به نظر میرسد دیدگاه مفسرانی چون قمی، ثعلبی و فخر رازی [۳۱۱]
التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۱۹۵.
[۳۱۲]
التسهیل، ج۴، ص۱۴۱ - ۱۴۲.
که مراد از قارعه را عذاب موعود عاد و ثمود دانستهاند، سازگاری و تناسب بیشتری با قراین و سیاق آیات و نیز معنای لغوی قارعه دارد، زیرا در گزارش آموزههای هود و صالح علیهماالسلام دعوت به معاد به چشم نمیخورد، بنابراین تکذیب آن معنا ندارد؛ اما وعده آن دو مبنی بر آمدن عذابی بس بزرگ و دردناک و تکذیب آن از سوی عاد و ثمود بیش از یک بار گزارش شدهاند، بر همین اساس در آیه ۶ حاقّه به تکذیب یاد شده اشاره و در پی آن هلاکت اقوام مزبور با عذابهای بسیار شدید و بنیان کن گزارش شده است. با پذیرش تفسیر دوم و قرینههای آن میتوان گفت به سبب گسترش و ریشه داری چندخدایی در میان ثمود، پایداری سرسختانه و لجوجانه آنان در برابر آموزههای یکتاپرستی، به ویژه به سبب فهم، درک و بینش بسیار ابتدایی که داشتند، عملاً زمینه دعوت به معاد و پذیرش آن وجود نداشت و تصور و پذیرش حیات پس از مرگ برای آنان به مراتب دشوارتر از تصور و پذیرش یگانگی خدا و پیامبری انسان بود.۸.۴ - اعتقاد به بدشگونیاعتقاد به نحوست و بدشگونی یا خوش یمن بودن برخی افراد، اشیا و حوادث، مؤلفه دیگری از فرهنگ ثمودیان بود. بر اساس ظاهر برخی آیات، گویا پس از دعوت صالح علیهالسّلام و گرایش گروهی از قوم به وی، حادثه ناخوشایندی برای ثمود رخ میدهد که آن را نتیجه بدقدمی صالح علیهالسّلام و پیروان وی میخواندند: [۳۲۱]
جامع البیان، ج۱۹، ص۲۰۸.
«قالوا اطَّیَّرنا بِکَ وبِمَن مَعَکَ قالَ طـئِرُکُم عِندَ اللّهِ بَل اَنتُم قَومٌ تُفتَنون». مفسران به حوادثی چون نیامدن باران و پیدایش خشکسالی و گرسنگی در پی تکذیب صالح علیهالسّلام و نیز ایجاد اختلاف و دودستگی در جامعه ثمود [۳۲۹]
روح المعانی، ج۱۹، ص۲۱۱.
اشاره کردهاند. ظاهر و سیاق آیات میرسانند که رخداد مزبور همان پیدایش دشمنی و دودستگی بوده است. حضرت صالح علیهالسّلام در نفی ارتباط خود و پیروانش با رخدادهای مزبور و نادرست خواندن چنین پنداری، آن را به اراده و خواست خداوند نسبت داده، زمینهای برای آزمون ثمود خواند تا بدین وسیله روشن شود که چه کسانی ایمان آورده و چه کسانی به کفر میگرایند. [۳۳۲]
جامع البیان، ج۱۹، ص۲۰۹.
با توجه به چنین باوری میتوان گفت که ثمودیان ناتوان از شناخت علل و اسباب حقیقی پارهای حوادث و پدیدهها، آنها را به عوامل موهومی نسبت میدادهاند و این دلیل دیگری بر ابتدایی و ساده بودن جهان بینی و افکار آنان است. باور مزبور در میان قوم نوح و بسیاری دیگر از پیروان انبیای الهی وجود داشته و از باورهای ریشه دار عرب بوده است و این میتواند نشان از انتقال فرهنگی میان اقوام یادشده باشد.)۹ - برخورد ثمود با صالح علیهالسّلامبا آغاز دعوت توحیدی صالح علیه السلام؛ ثمودیان شیوههای گوناگونی را برای تکذیب وی پیشه ساختند. برخوردها در آغاز ملایم تر بود؛ ولی در پی پافشاری آن حضرت و گرایش شماری از مردم به وی، واکنشهای تندتر و قهرآمیزتری انجام پذیرفت: ۹.۱ - سرزنش کردنصالح علیهالسّلام به سبب خردمندی، داشتن شخصیتی کامل و رشدیافته و نیز جایگاه ممتاز خانوادگی، مایه امید ثمود به شمار میرفت تا در مسیر تعالی و پیشرفت قوم قدم بردارد؛ [۳۳۸]
التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۱۷.
اما هنگامی که ناباورانه دیدند وی با نفی عقاید و آیین نیاکان، سنت شکنی کرده و درست برخلاف خواست و انتظار آنان حرکت میکند، نسبت به وی ابراز ناامیدی کرده، زبان به مذمت و ملامت او گشودند: «قالوا یـصــلِحُ قَد کُنتَ فینا مَرجُوًّا قَبلَ هـذا اَتَنهـنا اَن نَعبُدَ ما یَعبُدُ ءاباؤُنا...». آنها که نادرستی و ترک عقاید و آیین دیرپای نیاکان و آموزههای نوین در باورشان نمیگنجید، درباره سخنان صالح علیهالسّلام ابراز تردید و بدبینی کردند: «واِنَّنا لَفی شَکٍّ مِمّا تَدعونا اِلَیهِ مُریب». ۹.۲ - نسبتهای نارواقوم صالح علیهالسّلام نظر به نگرش آنان درباره پیامبری آدمیان، دعوی نبوت آن حضرت را انکار و با نسبتهای ناروا، ریشه آن را عوامل و انگیزههای دیگر میخواندند؛ آنان گاه با این سخن که چگونه از میان همه و با وجود افرادی برتر، وحی فقط بر صالح علیهالسّلام آمده است، او را دروغگویی بسیار بزرگ میخواندند [۳۴۳]
جامع البیان، ج۲۷، ص۱۳۳.
که با انگیزه برتری جویی و قدرت طلبی و از راه دعوی نبوت در پی دستیابی به ریاست قوم و قبیله است: [۳۴۶]
التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۵۱.
«اَءُلقِیَ الذِّکرُ عَلَیهِ مِن بَینِنا بَل هُوَ کَذّابٌ اَشِر». صیغه مبالغه «کذّاب» شدت و بزرگی دروغ از نظر آنان را میرساند، زیرا دریافت وحی الهی از سوی نوع بشر هرگز در باور آنان نمیگنجید و با عقلشان سازگار نبود، [۳۵۰]
التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۵۱.
بر همین اساس او را فردی به شدت جادو شده میخواندند که سلامت عقلی و روانی خود را از دست داده و سخنانی آشفته و نابخردانه بر زبان میراند: «قالوا اِنَّما اَنتَ مِنَ المُسَحَّرین». معنای «به شدت جادو شده» برای «مُسَحَّر»؛ گفته مجاهد و قتاده [۳۵۵]
جامع البیان، ج۱۹، ص۱۲۶.
و چنان که ابن کثیر نیز گفته، دیدگاه بیشتر مفسّران است. [۳۶۰]
روح المعانی، ج۱۹، ص۱۱۳.
در مقابل این تفسیر، ابن عباس [۳۶۲]
جامع البیان، ج۱۹، ص۱۲۶.
و در پی او طبری [۳۶۵]
جامع البیان، ج۱۹، ص۱۲۶.
مُسَحَّر را به معنای مخلوق و زجاج و ابوعبیده به معنای «مَنْ لَهُ سَحْرٌ» یعنی دارنده ریه دانستهاند [۳۶۷]
زادالمسیر، ج۶، ص۴۸.
که هر دو کنایه از بشر بودناند. بنابراین معنا، آیه بعدی تفسیر یا تاکید «مسحّرین» است: «ما اَنتَ اِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا»؛ اما کاربرد ادات حصر «اِنّما» در یکی و استثنا در سیاق نفی دیگری، تفاوت معنایی دو آیه را میرساند. آیه نخست با انحصار وصف مسحر بودن در صالح علیهالسّلام ریشه روانی سخنان آن حضرت را از منظر ثمود بیان میکند؛ اما آیه دوم فرابشری (فرشته) بودن صالح علیهالسّلام و در نتیجه اصل شایستگی وی برای پیامبری را نفی میکند. مهم تر از همه، تفسیر دوم با انحصار مسحربودن در حضرت صالح علیهالسّلام نمیسازد، زیرا خود آنان هم بشر بودند. برخی نیز هر دو معنای گفته شده را احتمال دادهاند. [۳۷۵]
زاد المسیر، ج۶، ص۴.
۹.۳ - احتجاجثمودیان برای تکذیب نبوت صالح علیهالسّلام به احتجاجهای مختلفی دست میزدند. آن حضرت مردم را به خداپرستی و اطاعت از خویش فرا خوانده، با اشاره به فساد پیشه بودن اشراف و سران قوم، از پیروی آنها برحذر میداشت؛ اما ثمودیان با استناد به اینکه او نیز بشری همانند آنان است، شایستگی وی را برای پیامبری و دریافت وحی انکار و او را دروغگو میخواندند: «ما اَنتَ اِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا فَاتِ بِـٔیَةٍ اِن کُنتَ مِنَ الصّـدِقین». آنان همچنین با استناد به اینکه صالح علیهالسّلام یک نفر بیش نیست وی را فاقد صلاحیت برای پیروی و دنباله روی او را مایه گمراهی و رنج و سختی خویش میخواندند: «فَقالوا اَبَشَرًا مِنّا واحِدًا نَتَّبِعُهُ اِنّا اِذًا لَفی ضَلـلٍ وسُعُر»؛ گویا آنان که به دیدن خدم و حشم و کسان بسیار در اطراف سران، اشراف و پادشاهان خو گرفته بودند، رهبری صالح علیهالسّلام را مایه تباهی و سستی جامعه میپنداشته، پذیرش آن برایشان بسیار گران و دشوار مینمود. ۹.۴ - درخواست معجزهقوم ثمود پس از تکذیب حضرت صالح علیهالسّلام با نسبت ناروا از وی خواستند که اگر به راستی فرستاده خداست نشانه و گواه صدقی بیاورد: «فَاتِ بِـٔیَةٍ اِن کُنتَ مِنَ الصّـدِقین». آن حضرت ماده شتری اعجازی آورد و درباره آسیب رساندن به آن و عذاب نزدیک و بزرگی که در پی دارد هشدار داد. به اعتقاد مفسران، خداوند شتر یادشده را با پیشنهاد ثمود و مطابق ویژگیهای مورد نظر آنان از دل کوه بیرون آورد. [۳۸۴]
جامع البیان، ج۱۹، ص۱۲۷.
۹.۵ - ایمان اقلیت و کفر اکثریتدر ادامه دعوت صالح علیهالسّلام گروهی از افراد فقیر و فرودست [۳۸۶]
جامع البیان، ج۸، ص۳۰۱.
[۳۸۷]
زاد المسیر، ج۳، ص۱۵۳.
[۳۸۸]
التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۱۶۵.
قوم به آیین جدید گرویدند و در مقابل، گروهی دیگر از آنان [۳۸۹]
الکشاف، ج۲، ص۹۰.
به پیروی از سران و اشراف قوم بر کفر و انکار خویش پای فشردند: «قالَ المَلاَُ الَّذینَ استَکبَروا مِن قَومِهِ لِلَّذینَ استُضعِفوا لِمَن ءامَنَ مِنهُم اَتَعلَمونَ اَنَّ صــلِحـًا مُرسَلٌ مِن رَبِّهِ قالوا اِنّا بِما اُرسِلَ بِهِ مُؤمِنون• قالَ الَّذینَ استَکبَروا اِنّا بِالَّذی ءامَنتُم بِهِ کـفِرون». گزارش گفت و گوی کافران و مؤمنان قوم پس از اشاره صالح علیهالسّلام به آمدن و آیت بودن شتر نشان میدهد که ایمان گروه یادشده پس از آمدن شتر بوده است. تاکید آنها بر ایمان خویش در پاسخ گروه مقابل به ویژه با توجه به موقعیت فرودست اجتماعی آنان میتواند مؤید این باشد. گروه مؤمنان افزون بر استضعاف، در اقلیت نیز بودهاند: «... وما کانَ اَکثَرُهُم مُؤمِنین». با ایمان آنها جامعه ثمود دچار اختلاف و دودستگی شده، به دو گروه متخاصم مومن و کافر تقسیم گردید: [۳۹۶]
جامع البیان، ج۱۹، ص۲۰۷ - ۲۰۸.
«ولَقَد اَرسَلنا اِلی ثَمودَ اَخاهُم صــلِحـًا اَنِ اعبُدوا اللّهَ فَاِذا هُم فَریقَانِ یَختَصِمون»؛ گویا هر گروه با اعتقاد به حقانیت عقاید خویش بر بطلان باورهای گروه مقابل تاکید میکرده است. به اعتقاد مقاتل بن سلیمان (م. ۱۵۰ ق.) مراد از تخاصم همان پرسش و پاسخ اشراف قوم و مؤمنان است. [۴۰۳]
روض الجنان، ج۱۵، ص۵۸.
مفسرانی چون قرطبی (م. ۶۷۱ ق.) و زرکشی (م. ۷۹۴ ق.) این سخن را پذیرفتهاند. [۴۰۵]
البرهان، ج۲، ص۱۹۴.
پیروان صالح علیهالسّلام در پاسخ اینکه آیا به راستی به رسالت او یقین دارند یا نه، بر ایمان خویش نسبت به ادعا و آموزههای آن حضرت تاکید، ولی کافران اظهار کفر کردند. درباره انگیزه پرسش کافران به موارد متفاوتی چون سخره گری، [۴۰۷]
الکشاف، ج۲، ص۹۰.
انکار [۴۱۱]
زاد المسیر، ج۳، ص۱۵۳.
و تردیدافکنی در دل مؤمنان اشاره شده است.۹.۶ - کشتن شتر صالح علیهالسّلامدر پی ناتوانی کافران در برابر استدلالهای صالح علیه السلام؛ گرایش گروهی از مردم به وی، بی نتیجه ماندن تلاش برای بازگشت آنان به بت پرستی و پیدایش دشمنی و دودستگی در میان ثمود، آنان به برخوردهای شدیدتر و خشن تری روی آوردند؛ در گام نخست و به رغم هشدارهای مکرر و صریح صالح علیهالسّلام شتر را کشتند تا آیت نبوت صالح علیهالسّلام و ایمان مردم را از بین ببرند: «فَعَقَروا النّاقَةَ وعَتَوا عَن اَمرِ رَبِّهِم وقالوا یـصــلِحُ ائتِنا بِما تَعِدُنا اِن کُنتَ مِنَ المُرسَلین». به رغم کشته شدن شتر به دست یکی از کافران قرآن کار مزبور را به همه آنان نسبت میدهد و این میرساند که همه آنان به نوعی در پی ریزی و اجرای دسیسه و تشویق و ابراز رضایت به آن دخیل بودهاند: [۴۲۰]
الکشاف، ج۲، ص۹۱.
«فَنادَوا صاحِبَهُم فَتَعاطی فَعَقَر». ۹.۷ - تکذیب وعده عذابدر پی کشته شدن ناقه صالح علیه السلام؛ آن حضرت از آمدن عذاب حتمی خداوند خبر داد: «فَعَقَروها فَقالَ تَمَتَّعوا فی دارِکُم ثَلـثَةَ اَیّامٍ ذلِکَ وعدٌ غَیرُ مَکذوب»؛ ولی کافران از سر غرور و تکبر، [۴۲۵]
جامع البیان، ج۸، ص۳۰۱.
سرکشی و طغیان را به اوج خود رسانده، [۴۳۰]
زاد المسیر، ج۳، ص۱۵۳.
گفتند: اگر به راستی پیامبر خدا هستی، عذاب موعود را بیاور: «وعَتَوا عَن اَمرِ رَبِّهِم وقالوا یـصــلِحُ ائتِنا بِما تَعِدُنا اِن کُنتَ مِنَ المُرسَلین». این سخن به نوعی تکذیب نبوت و وعدههای صالح علیهالسّلام بود، [۴۳۳]
الکشاف، ج۲، ص۹۱.
چنان که برخی آن را به معنای هماوردطلبی [۴۳۶]
تفسیر ابی المسعود، ج۳، ص۲۴۳.
[۴۳۷]
روح المعانی، ج۸، ص۱۶۵.
و از سر تمسخر نیز دانستهاند.۹.۸ - دسیسه کشتن صالح علیهالسّلامکافران قوم در واپسین اقدام و بر اساس توطئهای جمعی و هماهنگ بر آن شدند تا با یورش شبانه، صالح علیهالسّلام و خانواده اش را بکشند و در صورت بازخواست شدن از جانب اولیای دم، اظهار بی اطلاعی کنند: «قالوا تَقاسَموا بِاللّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ واَهلَهُ ثُمَّ لَنَقولَنَّ لِوَلیِّهِ ما شَهِدنا مَهلِکَ اَهلِهِ واِنّا لَصـدِقون.» تصمیم آنان برای یورش شبانه، ایجاد پیمانی مشترک از راه سوگند جمعی برای شرکت گروهی در اجرای توطئه و اظهار بی خبری از آن نشان میدهند که آنان از خونخواهی و اقدام تلافی جویانه قبیله صالح علیهالسّلام و یاران وی در هراس بودهاند. با چنین اقدامی قاتلان، ناشناخته میماندند، احتمال افشای توطئه نمیرفت و در صورت شناخته شدن، درافتادن با همه و قصاص آنان میسر نبود. هماهنگی و سوگند مبنی بر اظهار بی خبری نشان میدهد که دسیسه گران میدانستند که در پی اجرای توطئه، انگشت اتهام پیش از همه و به عنوان دشمنان شناخته شده صالح علیهالسّلام به سوی آنها نشانه خواهد رفت. ۹.۸.۱ - پیدایش دشمنی و دودستگی در کشتن صالحقرآن از زمان دقیق دسیسه سخنی به صراحت نگفته است؛ ولی ترتیب آیات ۴۵ و ۴۸ نمل نشان میدهد که توطئه کافران پس از ایمان گروهی از قوم و پیدایش دشمنی و دودستگی در میان آنان بوده است. ابن اسحاق، مجاهد [۴۴۳]
جامع البیان، ج۱۹، ص۲۱۰.
و برخی دیگر آن را پس از کشتن شتر و وعده عذابِ قطعی، دانستهاند. [۴۴۵]
جامع البیان، ج۱۹، ص۲۱۰.
این زمان با توجه به اینکه کشتن صالح علیهالسّلام به عنوان شدیدترین برخورد طبیعتاً باید آخرین اقدام ثمود باشد، پذیرفتنی است؛ همچنین پذیرش تفسیر مشهور از آیه ۴۶ نمل مؤید آن است: «قَالَ یـقَومِ لِمَ تَستَعجِلونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبلَ الحَسَنَةِ لَولا تَستَغفِرونَ اللّهَ لَعَلَّکُم تُرحَمون». بر اساس تفسیر مشهور، آیه که پیش از گزارش توطئه کافران آمده، اشاره به وعده عذاب قطعی پس از کشتن شتر است. توطئه گران برآن شدند که پیش از پایان مهلت سه روزه کار صالح علیهالسّلام و خانواده اش را یکسره کنند. قرآن توطئه گران را ۹ گروهک تبهکار و برکنار از هر گونه صلاح و درستی میخواند: «وکانَ فِی المَدینَةِ تِسعَةُ رَهطٍ یُفسِدونَ فِی الاَرضِ ولا یُصلِحون• قالوا تَقاسَموا بِاللّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ...». لزوم جمع بودن تمییز اعداد سه تا ۱۰ از یک سو و مفرد بودن «رهط» از سوی دیگر پرسش برانگیز شده است، برای همین ابن عباس، توطئه گران را ۹ نفر دانسته و نامهای آنان را یاد کرده است. اغلب مفسران با پذیرش این نظر و گاه با اختلاف در نامها، آنان را از اشراف زادگان و سرکشترین افراد ثمود و همان پی کنندگان شتر دانستهاند؛ اما در مقابل، راغب اصفهانی و علامه طباطبایی رهط را اسم جمع و به معنای گروهی کمتر از ۱۰ نفر دانستهاند. [۴۵۹]
مفردات، ص۳۶۷، «رهط».
قرطبی و شوکانی با پذیرش دیدگاه نخست و سازگاری دادن آن با نظر دوم، هر یک از ۹ نفر را سرکرده یک گروهک (رهط) خواندهاند. [۴۶۲]
فتح القدیر، ج۴، ص۱۴۳.
برخی نیز به احتمال هر یک از گروهها را منسوب به یک قبیله دانستهاند. [۴۶۳]
التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۲۰۳.
۹.۸.۲ - چگونگی اجرای توطئه و نابودی مهاجمانقرآن چگونگی اجرای توطئه و نابودی مهاجمان را به اجمال گزارش میکند: «ومَکَروا مَکرًا ومَکَرنا مَکرًا وهُم لایَشعُرون• فَانظُر کَیفَ کانَ عـقِبَةُ مَکرِهِم اَنّا دَمَّرنـهُم وقَومَهُم اَجمَعین»، برای همین، مفسران در بیان آن به اختلاف گراییدهاند؛ ابن عباس و ابن اسحاق گفتهاند: آنان شبانه و با شمشیرهای آخته به خانه صالح علیهالسّلام یورش آوردند؛ ولی به دست فرشتگان و به وسیله سنگ کشته شدند. فرشتگان، نامرئی بودند و مهاجمان فقط فرود آمدن سنگها را میدیدند: «وهُم لایَشعُرون». [۴۶۵]
جامع البیان، ج۱۹، ص۲۱۱.
[۴۶۷]
روض الجنان، ج۱۵، ص۶۰ - ۶۱.
مفسرانی چون قمی، طوسی و طبرسی این تفسیر را پذیرفتهاند. ظاهر آیه نیز که از یورش شبانه به صالح علیهالسّلام و خانواده اش خبر میدهد با آن سازگارتر است. ابن زید و سدّی با اندکی تفاوت معتقدند که صالح علیهالسّلام مسجدی بیرون از شهر داشته و در آن عبادت میکرده است. مهاجمان با کمین کردن میان غاری برآن شدند که صالح علیهالسّلام را هنگام عزیمت به آنجا کشته و آن گاه به سراغ خانواده اش بروند؛ اما خداوند به وسیله سنگی از فراز کوه، دهانه غار را مسدود و آنان را هلاک ساخت. [۴۷۱]
جامع البیان، ج۸، ص۲۹۱ - ۲۹۲.
[۴۷۲]
جامع البیان، ج۱۹، ص۲۱۲.
زمخشری این تفسیر را ترجیح داده است. [۴۷۵]
الکشاف، ج۳، ص۱۵۳.
به گفته مقاتل، کافران در دامنه کوهی به انتظار صالح علیهالسّلام نشسته بودند و در پی ریزش کوه نابود شدند. [۴۷۶]
مجمع البیان، ج۷، ص ۳۹۲.
[۴۷۷]
زاد المسیر، ج۶، ص۷۵.
۱۰ - فرجام ثمودآیاتی که فرجام قوم ثمود را گزارش میکنند، درونمایههایی گوناگون دارند. اشارهای گذرا به فرجام نیک و نجات مؤمنان قوم، روایت و تحلیل بدفرجامی و نابودی کافران، همراه با فراخوانی مردمان به عبرت آموزی از آن به عنوان سرگذشتی پندآموز، تاکید بر نقش اساسی کردار هر یک از گروه مؤمن و کافر در سرنوشت متفاوت آنان و منزه خواندن ساحت خداوند از شائبه ستمگری نسبت به هلاک شدگان، درونمایههای اصلی این آیاتاند: ۱۰.۱ - ندامت کافراندر پی کشته شدن شتر به رغم هشدارهای صریح صالح علیهالسّلام آن حضرت از پایان مهلت کافران و آمدن عذاب حتمی پس از سه روز خبر داد: «فَعَقَروها فَقالَ تَمَتَّعوا فی دارِکُم ثَلـثَةَ اَیّامٍ ذلِکَ وعدٌ غَیرُ مَکذوب». آیه ۱۵۷ شعراء ۲۶ از ندامت کافران پس از پی کردن شتر خبر میدهد: «فَعَقَروها فَاَصبَحوا نـدِمین». پاسخ به اینکه چرا پشیمانی آنان سودی نبخشید و کیفر سخت الهی گریبانشان را گرفت، مورد اهتمام و اختلاف مفسران است؛ گروهی از آنها ندامت کافران را به سبب ترس از عذاب عاجل [۴۷۹]
الکشاف، ج۳، ص۱۲۴.
و پس از دیدن نشانههای آن و نه از سر توبه و بازگشت دانستهاند. [۴۸۳]
التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۱۶۰.
امام علی علیهالسّلام از زلزله صدا دارِ سرزمین آنها خبر داده است. [۴۸۵]
نهج البلاغه، ج۲، ص۱۸۱.
این دیدگاه با سرکشی متکبرانه و تکذیب عنادآمیز آنان پس از کشتن شتر تایید میشود. کافران با این درخواست که اگر صالح علیهالسّلام به راستی پیامبر است، عذاب موعود را بیاورد، به تکذیب و تمسخر آن حضرت و وعده هایش پرداختند و این با پشیمانی به قصد توبه سازگار نیست. [۴۸۹]
روح المعانی، ج۱۹، ص۱۱۴.
دسیسه برای کشتن صالح علیهالسّلام و خانواده اش نیز آن را نفی میکند. دسته دوم مفسران، ندامت آنها را نشانه توبه ولی بی ثمر دانستهاند، چرا که پس از دیدن نشانههای عذاب و بسیار دیرهنگام بوده است. [۴۹۱]
الکشاف، ج۳، ص۱۲۴.
[۴۹۳]
التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۱۶۰.
از این گروه علامه طباطبایی احتمال داده که دیدن نشانههای عذاب و پشیمانی، پس از درخواست آمدن عذاب موعود از صالح علیهالسّلام بوده است. به اعتقاد آلوسی میتوان پشیمانی به قصد توبه را مربوط به گروهی و اصرار بر انکار را به دستهای دیگر دانست. [۴۹۵]
روح المعانی، ج۱۹، ص۱۱۴.
برخی مفسران در تلاش برای ارائه تصویری از وضع حساس روحی و رفتاری کافران در مدت سه روز، سخنانی گفتهاند که اغلب فاقد مستنداتی روشن و گاه ناهماهنگاند؛ به گفته قتاده حضرت صالح علیهالسّلام در بیان نشانههای عذاب به ترتیب از زرد، سرخ و سیاه شدن رنگ چهره کافران در روز اول، دوم و سوم خبر داد. [۴۹۶]
جامع البیان، ج۱۲، ص۸۳ - ۸۴.
ترس و هراس شدید، پوشیدن لباسهای چرمین، [۴۹۹]
جامع البیان، ج۱۲، ص۸۷.
[۵۰۰]
المستدرک، ج۲، ص۵۶۷.
آمادگی برای مرگ با حنوط کردن و کفن پوشیدن و مجهز شدن به ساز و برگ جنگی و پناه گرفتن در شکاف کوهها و راهها برای رویارویی با عذاب نیز از این قبیلاند. برخی مفسران کشتن شتر را در روز چهارشنبه و آمدن عذاب را در روز شنبه و برخی در روز یکشنبه دانستهاند. ۱۰.۲ - عذاب کافرانقرآن افزون بر کاربرد تعابیری متفاوت، سه بار از صاعقه، دو بار از صیحه، و یک بار از رجفه (زلزله) به عنوان عذاب و عامل نابودی قوم ثمود یاد میکند. ۱۰.۲.۱ - قول به یک نوع بودن عذابتعدد عذابهای یادشده و ناهمخوانی ظاهری آیات، تلاش مفسران برای هماهنگ سازی آیات و تعیین نوع عذاب ثمود را بی ثمر ساخته است؛ گروهی از مفسران با این باور که ثمودیان با یک نوع عذاب نابود شدهاند، هر یک از سه پدیده یادشده را به معنای آن دیگری یا معنایی فراگیر نسبت به هر سه تفسیر کردهاند، از این رو مفسرانی چون طبری، زمخشری (م. ۵۳۸ ق.)؛ نسفی (م. ۷۰۱ ق.) و طبرسی (م. ۵۴۸ ق.) [۵۱۱]
جامع البیان، ج۸، ص۳۰۳.
[۵۱۲]
الکشاف، ج۲، ص۹۱.
با پذیرش دیدگاه مجاهد (م. ۱۰۴ ق.) و سدّی [۵۱۴]
جامع البیان، ج۸، ص۳۰۳.
(م. ۱۲۷ ق.) مراد از رجفه را صیحه دانستهاند؛ با این تفاوت که برخی آن را موجب پیدایش زلزله خوانده [۵۱۸]
جامع البیان، ج۸، ص۳۰۳.
[۵۱۹]
الکشاف، ج۲، ص۹۱.
و گروهی دیگر آن را زلزله، دسته سوم با پذیرش دیدگاه فراء، زجاج [۵۲۴]
التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۱۶۵.
[۵۲۵]
روح المعانی، ج۸، ص۱۶۵.
[۵۲۶]
زاد المسیر، ج۳، ص۱۵۴.
و راغب اصفهانی [۵۲۷]
مفردات، ص۳۴۴، «رجف».
(م. ۵۰۲ ق.) زلزله شدید [۵۲۹]
التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۱۸۱.
و برخی هم به معنای مرگ و عذاب دانستهاند؛ [۵۳۵]
جامع البیان، ج۱، ص۴۱۶.
همچنین زمخشری (م. ۵۲۸ ق.) طبرسی (م. ۵۴۸ ق.) [۵۳۶]
الکشاف، ج۱، ص۲۸۲.
و قرطبی (م. ۶۷۱ ق.) به پیروی از ابن عباس، صاعقه را مرگ، مقاتل (م. ۱۵۰ ق.) و نسفی به معنای عذاب مهلک و سیوطی (م. ۹۱۱ ق.) و راغب صیحه مهلک و صدای شدید [۵۴۴]
مفردات، ص۴۸۵، «صعق».
و گروهی به همان معنای ظاهری آذرخش دانستهاند. در راهکار دوم برای زدودن ناسازگاری ظاهری آیات، برخی با اشاره به رابطه علّی و معلولی و مقارنت زمانی میان رجفه، صاعقه و صیحه، آنها را به ترتیب زلزله شدید، آذرخش و غرش شدید معنا کرده و هر یک را پدیدهای غیر از دیگری و همه آنها را در نابودی قوم ثمود دخیل دانستهاند. بر اساس این دیدگاه، صیحه و صاعقه (رعد و برق) همواره همراه یکدیگرند و در صورتی که صیحه بسیار شدید باشد، لرزش زمین را در پی خواهد داشت. ۱۰.۲.۲ - بسیار شدید بودن عذاب ثمودبرخی از تعابیر قرآن حاکی از آناند که عذاب ثمود بسیار شدید، هولناک، کوبنده و ویرانگر بوده است: «کَذَّبَت ثَمودُعادٌ بِالقارِعَة• فَاَمّا ثَمودُ فَاُهلِکوا بِالطّاغِیَة». این آیات با اشاره به تکذیب عاد و ثمود نسبت به عذاب کوبندهای که هود و صالح علیهالسّلام درباره آن هشدار میدادند، [۵۵۱]
التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۱۹۵.
از هلاکت ثمود به وسیله طاغیه خبر میدهند. تفسیر «طاغیه» مورد اختلاف است؛ ابن عباس، قتاده، جبایی و زجاج آن را همان عذاب ثمود میدانند. [۵۵۴]
جامع البیان، ج۳۰، ص۲۶۸.
به اعتقاد ابومسلم «تاء» آن برای مبالغه و واژه مزبور نام هر چیزی است که فراتر از حد و مرز معمول باشد (بسیار سرکش). [۵۵۶]
التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۱۶۶.
[۵۵۷]
روح المعانی، ج۸، ص۱۶۸.
گروهی از مفسران هماهنگ با قتاده و ابومسلم و با استناد به معنای لغوی «ط غ ی» (گذشتن از حد و مرز معمول) مراد از طاغیه را عذاب قوم ثمود دانسته و گفتهاند: کاربرد این واژه میرساند که زلزله، صاعقه و صیحه نابودکننده ثمود بسیار شدیدتر، هولناک تر و فراتر از نمونههای عادی آنها بوده است. [۵۵۸]
التسهیل، ج۴، ص۱۴۲.
[۵۵۹]
التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۱۰۳.
[۵۶۱]
روح المعانی، ج۲۹، ص۴۰.
در مقابل، مجاهد و ابن زید، طاغیه را به معنای گناه و طغیان گرفتهاند؛ [۵۶۲]
جامع البیان، ج۳۰، ص۲۶۹.
اما سیاق آیات بعد که عذاب قوم عاد و شدت، هولناکی و سرکشی بسیار آن را وصف میکند، مؤید تفسیر نخست است. [۵۶۴]
التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۳۹۲.
[۵۶۵]
روح المعانی، ج۲۹، ص۴۰.
۱۰.۲.۳ - استیصال بودن عذابمفسران، عذاب قوم ثمود را عذاب استیصال(: ریشه کن کننده) گفتهاند. آیات قرآن مؤید این نظر بوده، به روشنی میرسانند که همه کافران قوم با عذاب الهی نابود شدند: «فَانظُر کَیفَ کانَ عـقِبَةُ مَکرِهِم اَنّا دَمَّرنـهُم وقَومَهُم اَجمَعین» و حتی یک نفر از آنان باقی نماند: «واَنَّهُ اَهلَکَ عادًا اَلاولی• وثَمودًا فَما اَبقی.». شماری از مفسران آیه ۱۴ شمس را نیز اشاره به نابودی همه کافران ثمود دانستهاند: «فَدَمدَمَ عَلَیهِم رَبُّهُم بِذَنبِهِم فَسَوّها». این مفسران «فَدَمدَمَ عَلَیهِم» را به معنای فراگیری همه جانبه گفتهاند. [۵۷۲]
الکشاف، ج۴، ص۲۶۰.
۱۰.۲.۴ - ناچیز بودن قدرت ثمود در برابر عذابارائه تصویری از اوج ناتوانی و ناچیز بودن قدرت ثمود در برابر عذاب و قدرت الهی از دیگر نکات مورد اهتمام قرآن است. آگاهی از وجود خطر و زمان آن، حفظ بیداری و هشیاری کامل و نیز برخورداری از عدّه و عُدّه کافی از مؤلفههای بسیار اثرگذار در توان دفاعیاند. ثمودیان به رغم برخورداری از همه موارد یادشده نتوانستند کوچکترین واکنش دفاعی در برابر عذاب الهی نشان دهند. آنان آمدن حتمی عذاب را میدانستند و صیحه آسمانی صبحگاهان فرود آمد: «فَاَخَذَتهُمُ الصَّیحَةُ مُصبِحین»؛ همچنین آنان بیدار و نگاه خیره خود را به صاعقه دوخته بودند: [۵۷۸]
جامع البیان، ج۲۷، ص۹.
[۵۷۹]
التبیان، ج۹، ص۳۹۳.
[۵۸۰]
زاد المسیر، ج۷، ص۲۱۲.
«فَاَخَذَتهُمُ الصّـعِقَةُ وهُم یَنظُرون». در پرداختی دیگر عذاب خداوند چنان شدید و کوبنده وصف شده است که آنان بدون کوچکترین واکنشی، حتی نتوانستهاند از جای خود تکان خورده، از کسی یا چیزی یاری بطلبند: [۵۸۳]
التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۲۲۴ - ۲۲۵.
«فَمَا استَطـعوا مِن قیامٍ وما کانوا مُنتَصِرین»، حتی خانههای محکم در دل کوهها و صخرهها و ثروت و جمعیت زیاد آنان هم به حالشان سودی نکرد: [۵۸۶]
مجمع البیان، ج۶، ص۵۲۹.
[۵۸۷]
التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۲۰۵.
«فَما اَغنی عَنهُم ما کانوا یَکسِبون». البته «ما کانوا یَکسِبون» به شرک و کارهای پلید آنان نیز تفسیر شده است؛ یعنی کفر و شرک و توطئه آنان برای قتل صالح و کشتن شتر نیز نتوانست از عذاب خدا پیشگیری کند. [۵۹۰]
جامع البیان، ج۱۴، ص۶۷.
به دست دادن تصویری از نابودی سریع، منظره عبرت انگیز و تاثربار ثمود و زیستگاه آنان در پی عذاب و ابراز شگفتی از آن، پرداخت دیگری از پایان داستان است که نهایت ناتوانی ثمودیان را در برابر قدرت الهی مجسم میسازد: «.. کَاَن لَم یَغنَوا فیها...». با آن همه قدرت و قدمت، چنان نابود شدند که گویا هرگز در آن دیار نمیزیستهاند. خانههایی که برای حفظ جان و امنیتِ بیشتر بودند، از سکنه و هر گونه آثار حیات تهی شدند: «فَتِلکَ بُیوتُهُم خاویَةَ...». ۱۰.۳ - نجات مؤمنانمؤمنان قوم به همراه صالح علیهالسّلام از عذاب و مرگ رهیدند: «فَلَمّا جاءَ اَمرُنا نَجَّینا صــلِحـًا والَّذینَ ءامَنوا مَعَهُ بِرَحمَةٍ مِنّا...». برخی چون قتاده، شمار نجات یافتگان را ۴۰۰۰ نفر گفته و از کوچ آنان به حضرموت خبر دادهاند، [۶۰۰]
روض الجنان، ج۱۵، ص۶۱.
چنان که پارهای روایات تاریخی و تفسیری [۶۰۵]
جامع البیان، ج۱۹، ص۲۱۳.
نیز به تفاوت از هجرت آنان به فلسطین و مکه و سکونت در آنجا و غیر آن [۶۰۶]
تاریخ طبری، ج۱، ص۴۹.
[۶۰۷]
معجم ما استعجم، ج۱، ص۴.
سخن گفتهاند؛ همچنین خاورشناسان، «لِحیانیان» را که تا حدود ۶۰۰ سال پس از میلاد رد پایشان در تاریخ دیده میشود، از اعقاب قوم ثمود دانستهاند. [۶۰۸]
تاریخ انبیاء، ص۱۵۳.
البته در منابع اسلامی از وجود تاریخی قبایل ثمود در دورههای پس از میلاد و نزدیک به ظهور اسلام یا پس از آن گزارشی نیامده است. فقط برخی اصحاب رسّ [۶۰۹]
التعریف والاعلام، ص۱۱۷.
[۶۱۰]
التکمیل والاتمام، ص۲۸۷.
[۶۱۱]
مبهمات القرآن، ج۲، ص۲۳۶.
و قبیله بنی ثقیف را بازماندگان ثمود خواندهاند؛ [۶۱۲]
الاغانی، ج۴، ص۲۹۸ - ۳۰۲.
[۶۱۴]
تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۳ - ۲۴.
ولی اغلب مورخان [۶۱۵]
تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۴.
[۶۱۶]
الاغانی، ج۴، ص۲۹۸-۳۰۲.
آن را برنمی تابند. یاد کرد جداگانه اصحاب رسّ [۶۱۸]
التعریف والاعلام، ص۱۱۷.
[۶۱۹]
التکمیل والاتمام، ص۲۸۷.
[۶۲۰]
مبهمات القرآن، ج۲، ص۲۳۶.
در کنار ثمود نیز ظاهرا با یکی بودن و ارتباط قبیلهای آن دو سازگار نیست؛ همچنین گفتهاند که نسبت مزبور به قبیله بنی ثقیف از سوی دشمنان حجاج بن یوسف ثقفی و به سبب سنگدلیهای او ساخته و پرداخته شده است و حجاج در رد آن با استناد ـ هر چند شکننده ـ به آیه «وثَمودًا فَما اَبقی» وجود بازماندهای از ثمود را نفی میکرده است.۱۱ - فهرست منابعاحکام القرآن، الجصاص (م. ۳۷۰ ق.)؛ به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق؛ الاخبار الطوال، ابن داود الدینوری (م. ۲۸۲ ق.)؛ به کوشش عبدالمنعم، قم، منشورات الرضی، ۱۴۱۲ ق؛ ارشاد العقل السلیم، ابوالسعود (م. ۹۸۲ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۱ ق؛ الاصفی، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)؛ به کوشش مرکز الابحاث والدراسات، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۸ ق؛ اطلس السیرة النبویه، شوقی ابوخلیل، دارالفکر، دمشق، ۱۴۲۳ ق؛ الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی (م. ۳۵۶ ق.)؛ به کوشش علی مهنّا و سمیر جابر، بیروت، دارالفکر؛ الامالی، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)؛ قم، دارالثقافة، ۱۴۱۴ ق؛ انوار التنزیل، البیضاوی (م. ۶۸۵ ق.)؛ به کوشش عبدالقادر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۶ ق؛ باستان شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، بی آزار شیرازی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۰ ش؛ بحرالعلوم، السمرقندی (م. ۳۷۵ ق.)؛ به کوشش علی معوّض و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۳ ق؛ البحر المحیط، ابوحیان الاندلسی (م. ۷۵۴ ق.)؛ به کوشش عادل احمد و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۲ ق؛ البدء والتاریخ، المقدسی (م. ۳۵۵ ق.)؛ بیروت، دارصادر، افست، ۱۹۰۳ م؛ البدایة والنهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)؛ به کوشش علی محمد و عادل احمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق؛ البرهان فی علوم القرآن، الزرکشی (م. ۷۹۴ ق.)؛ به کوشش محمد ابوالفضل، قاهرة، احیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۶ ق؛ بلوغ الارب، الآلوسی (م. ۱۲۶۳ ق.)؛ به کوشش محمد بهجة الاثری، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۳۱۴ ق؛ پرتوی از قرآن، طالقانی، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۵۰ ش؛ تاج العروس، الزبیدی (م. ۱۲۰۵ ق.)؛ به کوشش گروهی از محققان، دارالهدایه، ۱۳۸۵-۱۴۰۹ ق؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (م. ۸۰۸ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ ق؛ تاریخ الامم والملوک، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)؛ به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ ق؛ تاریخ انبیاء، شهباز آزادمهر، باربد، ۱۳۷۹ ش؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م. ۵۷۱ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق؛ تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ ق.)؛ بیروت، دارصادر، ۱۴۱۵ ق؛ التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)؛ به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ التبیان فی تفسیر غریب القرآن، ابن الهائم (م. ۸۱۵ ق.)؛ به کوشش ضاحی عبدالباقی، بیروت، دارالغرب الاسلامی، ۲۰۰۳ م؛ ترتیب العین، خلیل (م. ۱۷۵ ق.)؛ به کوشش بکایی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ ق؛ التسهیل لعلوم التنزیل، محمدبن جزی الغرناطی (م. ۷۴۱ ق.)؛ لبنان، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۳ ق؛ التعریف والاعلام، السهیلی (م. ۵۸۱ ق.)؛ به کوشش محمد علی، طرابلس، کلیة الدعوة الاسلامیة، ۱۴۰۱ ق؛ تفسیر الثوری، سفیان الثوری (م. ۱۶۱ ق.)؛ به کوشش گروهی از علماء، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۳ ق؛ تفسیر الجلالین، جلال الدین المحلی (م. ۸۶۴ ق.)؛ جلال الدین السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)؛ بیروت، دارالمعرفه؛ تفسیر جوامع الجامع، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)؛ قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۸ ق؛ تفسیر الصافی، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)؛ بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ ق؛ تفسیر العیاشی، العیاشی (م. ۳۲۰ ق.)؛ به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه؛ تفسیر غریب القرآن الکریم، الطریحی (م. ۱۰۸۵ ق.)؛ به کوشش محمد کاظم، قم، زاهدی؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم (م. ۳۲۷ ق.)؛ به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریة، ۱۴۱۹ ق؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)؛ به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ ق؛ تفسیر القرآن الکریم، ابوحمزة الثمالی (م. ۱۴۸ ق.)؛ گردآوری عبدالرزاق حرزالدین، به کوشش معرفت، قم، الهادی، ۱۴۲۰ ق؛ تفسیر القمی، القمی (م. ۳۰۷ ق.)؛ به کوشش الجزائری، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ ق؛ التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)؛ قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق؛ تفسیر مبهمات القرآن، بلنسی (م. ۷۸۲ ق.)؛ به کوشش حنیف قاسمی، بیروت، دارالغرب الاسلامی، ۱۴۱۱ ق؛ تفسیر مجاهد، مجاهد (م. ۱۰۲ ق.)؛ به کوشش عبدالرحمن بن محمد، اسلام آباد، مجمع البحوث الاسلامیه؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، مقاتل بن سلیمان (م. ۱۵۰ ق.)؛ به کوشش احمد فرید، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۴ ق؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش؛ تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی (م. ۱۱۱۲ ق.)؛ به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش؛ التکمیل والاتمام، ابن عسکر (م. ۶۳۷ ق.)؛ به کوشش اسماعیل مروة، بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۸ ق؛ تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، الفیروزآبادی (م. ۸۱۷ ق.)؛ بیروت، دارالفکر؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)؛ به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق؛ جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م. ۴۵۶ ق.)؛ به کوشش لجنة من العلماء، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق؛ دائره المعارف الاسلامیه، ترجمه: شنتاوی و دیگران، بیروت، دارالمعرفة، ۱۹۳۳ م؛ دایرة المعارف تشیع، زیر نظر سید جوادی و دیگران، تهران، نشر شهید سعید محبی، ۱۳۷۵ ق؛ روح المعانی، الآلوسی (م. ۱۲۷۰ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴ ق.)؛ به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ ش؛ زادالمسیر، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)؛ به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ ق؛ شمال الحجاز، حمود بن ضاوی القثامی، العصر الحدیث، ۱۴۱۲ ق؛ الصحاح، الجوهری (م. ۳۹۳ ق.)؛ به کوشش احمد العطار، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق؛ غریب القرآن، السجستانی (م. ۳۳۰ ق.)؛ به کوشش محمد ادیب، دارقتیبة، ۱۴۱۶ ق؛ فتح القدیر، الشوکانی (م. ۱۲۵۰ ق.)؛ بیروت، دارالمعرفه؛ فی ظلال القرآن، سید قطب (م. ۱۳۸۶ ق.)؛ القاهرة، دارالشروق، ۱۴۰۰ ق؛ قاموس کتاب مقدس، مستر هاکس، تهران، اساطیر، ۱۳۷۷ش؛ قصص الانبیاء، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)؛ به کوشش مصطفی عبدالواحد، دارالکتب الحدیثة، ۱۳۸۸ ق؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ ق.)؛ به کوشش عبدالله القاضی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۷ ق؛ کتاب مقدس، ترجمه: فاضل خان همدانی، ویلیام گلبن، هنری مرتن، تهران، اساطیر، ۱۳۸۰ ش؛ الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ ق.)؛ مصطفی البابی، ۱۳۸۵ ق؛ الکشف والبیان، الثعلبی (م. ۴۲۷ ق.)؛ به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)؛ به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ ق؛ المحبّر، ابن حبیب (م. ۲۴۵ ق.)؛ به کوشش ایلزة لیختن شتیتر، بیروت، دارالآفاق الجدیده؛ المحرر الوجیز، ابن عطیة الاندلسی (م. ۵۴۶ ق.)؛ به کوشش عبدالسلام، لبنان، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۳ ق؛ مدارک التنزیل، النسفی (م. ۷۰۱ ق.)؛ به کوشش ابراهیم محمد، بیروت، دارالقلم، ۱۴۰۸ ق؛ المسالک والممالک، ابراهیم الفارسی الاصطخری (م. ۳۴۶ ق.)؛ به کوشش الحینی، وزارة الثقافة والارشاد، ۱۳۸۱ ق؛ المسالک والممالک، ابوعبید البکری (م. ۴۸۷ ق.)؛ به کوشش ادریان، فان لیوفن و اندری فیری، دارالغرب الاسلامی، ۱۹۹۲ م؛ المستدرک علی الصحیحین، الحاکم النیشابوری (م. ۴۰۵ ق.)؛ به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ معالم التنزیل، البغوی (م. ۵۱۰ ق.)؛ به کوشش خالد عبدالرحمن، بیروت، دارالمعرفه؛ معانی القرآن، النحاس (م. ۳۳۸ ق.)؛ به کوشش الصابونی، عربستان، جامعةام القری، ۱۴۰۹ ق؛ معجم البلدان، یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ ق.)؛ بیروت، دارصادر، ۱۹۹۵ م؛ معجم ما استعجم، عبدالله البکری (م. ۴۸۷ ق.)؛ به کوشش جمال طلبة، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق؛ معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)؛ به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ ق؛ مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)؛ به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق؛ المفصل، جواد علی، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۷۶ م؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)؛ بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق؛ نهج البلاغه، الرضی، (م ۴۰۶ ق.)؛ به کوشش عبده، بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۸۷ ق؛ الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، الواحدی (م. ۴۶۸ ق.)؛ به کوشش صفوان داودی، بیروت، دارالشامیة، ۱۴۱۵ق. ۱۲ - پانویس۱۳ - منبعدائرةالمعارف قرآن کریم بر گرفته از مقاله «ثمود». |